نوحه قاسم ابن الحسن [متن روضه بهمراه صوت و اشعار نوحه شهادت قاسم]
- انتشار: ۲۸ دلو ۱۳۹۸
- سرویس: اطلس پلاس
- شناسه مطلب: 78276
نوحه قاسم ابن الحسن علیهما السلام یکی از جانسوزترین روضه های روز عاشورا است که معمولا در شب ششم ماه محرم در مجالس عزاداری خوانده می شود.
در این مطلب ازاطلس پلاس، مجموعه ای از مقتل و نوحه قاسم ابن الحسن علیهماالسلام به همراه فایل صوتی اشعار روضه حضرت قاسم را برایتان گرده آورده ایم.
مقتل قاسم ابن الحسن علیهماالسلام
در مقتل لهوف سید بن طاووس صفحه ۱۱۵ درباره کیفیت به میدان رفتن حضرت قاسم و مقتل و نوحه قاسم ابن الحسن علیهماالسلام چنین آمده است:
قَالَ الرَّاوِی: وَ خَرَجَ غُلَامٌ کَأَنَّ وَجْهَهُ شِقَّهُ قَمَرٍ فَجَعَلَ یُقَاتِلُ فَضَرَبَهُ ابْنُ فُضَیْلٍ الْأَزْدِیُّ عَلَى رَأْسِهِ فَفَلَقَهُ فَوَقَعَ الْغُلَامُ لِوَجْهِهِ وَ صَاحَ یَا عَمَّاهْ فَجَلَّى الْحُسَیْنُ کَمَا یُجَلِّی الصَّقْرُ ثُمَّ شَدَّ شَدَّهَ لَیْثٍ أَغْضَبَ فَضَرَبَ ابْنَ فُضَیْلٍ بِالسَّیْفِ فَاتَّقَاهَا بِالسَّاعِدِ فَأَطَنَّهُ مِنْ لَدُنِ الْمِرْفَقِ فَصَاحَ صَیْحَهً سَمِعَهُ أَهْلُ الْعَسْکَرِ وَ حَمَلَ أَهْلُ الْکُوفَهِ لِیَسْتَنْقِذُوهُ فَوَطِئَتْهُ الْخَیْلُ حَتَّى هَلَکَ. قَالَ وَ انْجَلَتِ الْغُبْرَهُ فَرَأَیْتُ الْحُسَیْنَ قَائِماً عَلَى رَأْسِ الْغُلَامِ وَهُوَ یَفْحَصُ بِرِجْلَیْهِ وَ الْحُسَیْنُ یَقُولُ بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوکَ وَ مَنْ خَصْمُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فِیکَ جَدُّکَ وَ أَبُوکَ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ اللَّهِ عَلَى عَمِّکَ أَنْ تَدْعُوَهُ فَلَا یُجِیبُکَ أَوْ یُجِیبُکَ فَلَا یَنْفَعُکَ صَوْتُهُ هَذَا یَوْمٌ وَ اللَّهِ کَثُرَ وَاتِرُهُ وَ قَلَّ نَاصِرُهُ ثُمَّ حَمَلَ الْغُلَامَ عَلَى صَدْرِهِ حَتَّى أَلْقَاهُ بَیْنَ الْقَتْلَى مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ. قَالَ وَ لَمَّا رَأَى الْحُسَیْنُ مَصَارِعَ فِتْیَانِهِ وَ أَحِبَّتِهِ عَزَمَ عَلَى لِقَاءِ الْقَوْمِ بِمُهْجَتِهِ وَ نَادَى هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخَافُ اللَّهَ فِینَا هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا هَلْ مِنْ مُعِینٍ یَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِی إِعَانَتِنَا فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِیلِ …
ترجمه:
راوى گفت: جوانى به سوی میدان نبرد بیرون آمد که صورتش گوئى پاره ماه بود و مشغول جنگ شد. ابن فضیل ازدى با شمشیر چنان بر فرقش زد که سرش را شکافت. جوان به صورت به زمین افتاد و فریاد زد: عمو جان به دادم برس! امام حسین علیه السّلام مانند باز شکارى خود را به میدان رساند و همچون شیر خشمگین حملهور شد و شمشیرى بر ابن فضیل زد که او دست خود را سپر نمود و از مرفق جدا شد. ابن فضیل چنان فریاد زد که همه لشکر شنیدند. مردم کوفه براى نجاتش حرکت کردند و در نتیجه بدنش زیر سم اسبها ماند و به هلاکت رسید. راوى گفت: گرد و غبار کارزار فرو نشست. دیدم امام حسین علیه السّلام بر بالین آن جوان ایستاده و جوان از شدّت درد پاى بر زمین میساید و امام حسین علیه السّلام میگوید: از رحمت خدا دور باد گروهى که تو را کشتند. جدّ و پدرت در روز قیامت از آنان کیفر خواست خواهند نمود. پس فرمود: به خدا قسم بر عمویت دشوار است که تو او را به یارى خود بخوانى و او دعوت تو را اجابت نکند یا اجابت کند ولى به حال تو سودى نبخشد. به خدا قسم امروز روزى است که براى عمویت کینه جو فراوان است و یاور اندک.
سپس نعش جوان را به سینه چسبانید و با خود آورد و در میان کشتگان خانوادهاش گذاشت. راوى گفت: حسین علیه السّلام که دید جوانان و دوستانش همه کشته شده و روى زمین افتادهاند تصمیم گرفت که خود به جنگ دشمن برود و خون دلش را نثار دوست کند. صدا زد: آیا کسى هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟آیا خداپرستى هست که در باره ما از خداوند بترسد؟ آیا فریادرسى هست که به امید پاداش خداوندى به داد ما برسد؟ آیا یاورى هست که به امید آنچه نزد خداست ما را یارى کند؟ زنان حرم وقتی صداى آن حضرت را شنیدند صدای خود به گریه و شیون بلند کردند.
اشعار نوحه قاسم ابن الحسن علیهماالسلام
نوحه قاسم ابن الحسن:
آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست
مست مدام شیشه می در بغل شکست
یک بیت ناب خواند که نرخ عسل شکست
فرزند آن بزرگ که پشت جمل شکست
پروانهء رها شده از پیرهن شده است
او بی قرار لحظهء فردا شدن شده است
بر لب گلایه داشت که افتادم از نفس
بی تاب و بی قرار، سراسیمه چون جرس
سهم من از بهار فقط دیدن است و بس؟
بگذار تا رها شوم از بند این قفس
جز دست خط یار به دستم بهانه نیست
خطی که کوفی است ولی کوفیانه نیست
گویی سپرده اند به یعقوب، جامه را
پر کرد از آن معطر یکریز، شامه را
می خواند از نگاه ترش آن چکامه را
هفت آسمان قریب به مضمون نامه را
این چند سطر را ننوشتم، گریستم
باشد برای آن لحظاتی که نیستم
آورده است نامه برایت، کبوترم
اینک کبوترم به فدایت، برادرم
دلواپسم برای تو ای نیم دیگرم
جز پاره های دل چه دلیلی بیاورم
آهنگ واژه ها دل از او برد ناگهان
برگشت چند صفحه به ماقبل داستان
یادش به خیر، دست کریمانه ای که داشت
سر می گذاشتیم به آن شانه ای که داشت
یک شهر بود در صف پیمانه ای که داشت
همواره باز بود درِ خانه ای که داشت
هرچند خانه بود برایش صف مصاف
جز او کدام امام زره بسته در طواف
اینک دلم به یاد برادر گرفته است
شاعر از او بخوان که دلم پر گرفته است
آن شعر را که قیمتِ دیگر گرفته است
شعری که چشم حضرت مادر گرفته است “
از تاب رفت و تشت طلب کرد و ناله کرد
وآن تشت را ز خون جگر باغ لاله کرد”
اینک برو که در دل تنگت قرار نیست
خورشید هم چنان که تویی آشکار نیست
راهی برای لشکر شب جز فرار نیست
پس چیست ابروانت اگر ذوالفقار نیست؟
مبهوت گام هاش، مقدس ترین ذوات
می رفت و رفتنش متشابه به محکمات
بغض عمو درون گلو بی صدا شکست
باران سنگ بود و سبو بی صدا شکست
او سنگ خورد سنگ، عمو بی صدا شکست
در ازدحام هلهله او… بی صدا شکست
(سید حمید رضا برقعی)
فایل صوتی نوحه قاسم ابن الحسن علیهماالسلام:
نوحه قاسم ابن الحسن:
ای گدایان رو کنید امشب که آقا قاسم است
تا سحر پیمانه ریز کاسه ی ما قاسم است
یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم
ذکر کاشی های باب المجتبی یا قاسم است
از همان روزیکه رزق نوکران تقسیم شد
کربلای سینه زنهای حسن با قاسم است
این کریمان به نگاه خود گره وامیکنند
آنکه عمری درد ما کرده مداوا قاسم است
گوسفندی نذر او کردیم و مرده زنده شد
آنکه نامش میکند کار مسیحا قاسم است
روی ابرویش اگر تحت الهنک بسته حسین
در حرم زیباترین فرزند زهرا قاسم است
نعره زد: ان تنکرونی ریخت لشکر را بهم
وارث شیر جمل شاگرد سقا قاسم است
مرد نجمه بود و صاحب خیمه شد در کربلا
سایه ی روی سر مادر به هر جا قاسم است
با اشاره هر کجا میگفت: یا زینب ببین
آن سر عمامه بسته روی نی ها قاسم است
زیر سم اسبها با هر نفس قد میکشید
گفت با گریه حسین، این تن خدایا قاسم است
نعل های خاک خورده دنده هایش را شکست
مثل مادر این تنی که میخورد پا قاسم است
چونکه قاسم بود بین گرگها تقسیم شد
یوسف پاشیده از هم بین صحرا قاسم است
(قاسم نعمتی)
نوحه قاسم ابن الحسن:
سلام علی قاسم بن الحسن
شده ماه من پاره پاره بدن
گل لالهام گشته نقش چمن
سلام علی قاسم بن الحسن
گل من چه زیبا شکوفا شدی
اجل شد عسل غرق اهلی شدی
به زیر سم اسب این دشمنان
تو ای نونهالم چه رعنا شدی
سلام علی قاسم بن الحسن
مزن دست و پا پیش چشم ترم
مکش پا به روی زمین در برم
گل مجتبی این تن پاره را
در آغوش خود میبرم تا حرم
سلام علی قاسم بن الحسن
امیری حسین و نعم الامیر
به هر بزم و هر کوی و هر انجمن
سرم خاک پای حسین و حسن
پدر در دو گوشم سرود این سخن
که ای نازنین طفل دلبند من
حسینی بمان و حسینی بمیر
امیری حسین و نعم الامیر
زخون جگر پاک پاکم کنید
سپس عاشق سینه چاکم کنید
به تیغ محبت هلاکم کنید
به صحن ابوالفضل خاکم کنید
که خاکم دهد بوی مشک و عبیر
امیری حسین و نعم الامیر
خیالش زمن دلربایی کند
غمش در دلم خودنمایی کند
نوایش مرا نینوایی کند
ولایش مرا کربلایی کند
بدانند خلق از صغیر و کبیر
امیری حسین و نعم الامیر
شاعر: میلاد عرفان پور
فایل صوتی نوحه قاسم ابن الحسن علیهماالسلام:
نوحه قاسم ابن الحسن:
تا نیزهای غریب عنان مرا گرفت
پهلوی من نشست و نشان مرا گرفت
میرفت تا که فاش؛ پدر خوانمت عمو!
سُمّ فرس رسید و دهان مرا گرفت
گویند بو کشیدن گل؛ مرگ مؤمن است
بوی خوش دهان تو جان مرا گرفت
من سینه ام دُکان محبّتفروشی است
آهنفروش از چه دُکان مرا گرفت
دشمن که چشم دیدن ابروی من نداشت
سنگی رها نمود و کمان مرا گرفت
از پیرهای زخمی جنگ جمل رسید
هرچه رسید و عمر جوان مرا گرفت
لکنت نداشت من که زبانم ز کودکی
مومِ عسل چگونه زبان مرا گرفت؟
چون کندوی عسل بدنم رخنه رخنه است
این نیشهای نیزه توان مرا گرفت
پر شد ز خاک سُمّ فرس چشم زخم من
ریگ روان، همه جریان مرا گرفت
(محمد سهرابی)