معرفی انیمیشن SOUL
- انتشار: ۹ دلو ۱۳۹۹
- سرویس: اطلس پلاس
- شناسه مطلب: 105236
فیلم « Soul » مانند اکثر آثار هنری شاخص که در سال ۲۰۲۰ ساخته شدند با مشکل تعطیلی سینماهای دنیا به جهت شیوع کرونا مواجه شد.
والت دیزنی برنامه ریزی های زیادی برای اکران گسترده آن در نظر گرفته بود و امید داشت که بتواند به فروش فوق العاده ای نیز دست پیدا کند اما ماجرا آن طور که انتظار داشت پیش نرفت.
انیمیشن Soul از اول قرار بود در ماه اکتبر در جشنواره فیلم لندن اکران شود. اما به خاطر داستان تکراری این روزهای سینما، اکران آن به پخش فقط در دیزنی پلاس محدود شد و در همین چند روزی که از اکران آن می گذرد توانسته تبدیل به یکی از جذاب ترین پر بحث ترین پدیدههای سینمایی سال ۲۰۲۰ شود.
داستان انیمیشن SOUL
این انیمیشن در مورد جو، یک معلم موسیقی است که صداگذاری آن را جیمی فاکس انجام داده است.
این معلم عاشق موسیقی جاز است و با وجود این که سال ها در تلاش برای نوازندگی بوده، نتوانسته در این مسیر موفقیتی به دست آورد.
با این وجود، جو به وسیله یکی از شاگردانش به یک گروه موسیقی ملحق می شود و در همان روز در حالی که از خوشحالی سر از پا نمی شناسد، ناگهان داخل چاله ای می افتد که تقریباً از دنیا می رود.
انیمیشن جدیدی که دیزنی ساخته است به مسئله ای پرداخته که چالش بشریت در طول تاریخ بوده است و آن هم یافتن هدف زندگانی است.
کسی که در همه زندگی هدف های مختلفی را پی می گیرد و در آخر مسیر زندگی او هم بر طبق این اهداف ساخته و تعیین می شود.
در اینجا انیمیشن همان طور که گفته شد جو علاقمند به موسیقی جاز است تنها هدفی که در ذهن دارد این است که بتواند در گروه موسیقی بنوازد.
این انیمیشن به لحاظ ساختاری شباهت زیادی به « Inside out » دارد. در اینساید اوت ، احساسات و عواطف انسان ها در تقابل با موضوعات مختلف مورد تردید و پرسش قرار می گرفت و در این انیمیشن هم بار دیگر درونیات انسان و تجربه زیستی او در این جهان مورد بررسی قرار گرفته است.
برای این که معنا و مفهوم زندگی بیشتر برای ما قابل درک باشد، سازندگان فیلم، شخصیت دیگری به نام ۲۲ را وارد زندگی جو کردند که هیچ تجربه انسانی ای ندارد.
موجودی است که جسم انسانی ندارد و حتماً شناختی هم از لذت های دنیا به عنوان انسان ندارد. او در یک دنیای دیگر، با شخصیت های تاریخی مشهور سر و کار داشته و آنان را به ستوه آورده چراکه حتی این اشخاص نیز از دمیدن روح به زندگی او مایوس شده و او را به حال خود رها کرده اند.
در ادامه راه هم تقابل بین جو که یک جورهایی از دنیا رفته است و شخصیت زاده نشده ۲۲، قرار است بیننده را با چالش های زندگی آشنا کند.
جو در در سن میان سالی قرار دارد و هیچ علاقه ای به ترک این دنیا ندارد و در حقیقت بر این باور است که هنوز به هدف هایش نرسیده و در نقطه مقابل او، شخصیت ۲۲ قرار دارد که هیچ وقت روی زمین زندگی نکرده و علاقه ای به داشتن هدف و زندگی زمینی ندارد و زندگی را حوصله سر بر می داند.
در کنار یکدیگر قرار گرفتن دو شخصیت مقابل هم یعنی جو و ۲۲، آن دو را با قسمت های کشف نشده ای از وجودشان مواجه می کند که تا به حال از آن اطلاعی نداشتند.
جو به عنوان یک انسان که روی زمین زندگی می کند به هر شکلی که ممکن است می خواهد به اجرای کنسرتش برسد تا آرامش زندگی اش برقرار شود، اما ۲۲ که تازه به زمین قدم نهاده و هنوز چیزی از زندگی آنها درک نکرده است، کمکم زیبایی های طبیعی زندگی را لمس می کند و در حال لذت بردن است.
فیلم، در اواسط داستان، شخصیت جو را به حال خود رها می کند و یک جورهایی فلسفه زندگی را در پیش می گیرد. یک زندگی که زیباییهای خاص خود را دارد اما ذات تنگ نظر انسان و غرق شدن او در اهداف و رویاهایش موجب می شود از زیبایی های آن غافل شود و زندگی باطلی را پیش بگیرد.
دنیای اطراف جو هم در واقع چنین وضعیتی دارد. افراد غمگینی که هر روز در اتوبوس و مترو حاضر می شوند نشان دهنده وضعیت بشر است.
انسان کم حوصله و در اغلب موارد بی حوصله ای که با عصبیت و خشم با دیگری برخورد می کند و نتیجه ی این بی حوصلگی و عصبیت، باعث چشم بستن از زیبایی هایی روزمره در زندگی شده است.
شهر نیویورک به وضوح مثالی از وضعیت انسان است. شهری شلوغ که در آن نمی توانی بایستی و حتی یک لحظه فکر کنی و مدام باید در حال تلاش برای رسیدن به اهدافت باشی.
توجه به جزئیات مثل اکثر ساخته های پیکسار در انیمیشن soul هم به شدت به چشم می خورد. زیباترین و چشم گی ترین این جزئیات کویری است که در آن موجوداتی عجیب و غریب و بی هدف قدم می زنند.
موجوداتی که نشان دهنده حال و روز انسان های افسرده زمین هستند. انسانی که هر روز خود را بابت اتفاقات گوناگونی که تجربه می کند سرزنش می کند و در تاریکی فرو می رود و هرچقدر که این کار را انجام دهد، این موجودات بی هدف بزرگ تر و عصبانی تر می شوند.
ایده ای عالی که کارکرد آن در دنیای واقعی نیز کاملا مشخص است. اینکه انسان افسرده هر روز با سرزنش خود و پنهان شدن در خلوت و تنهایی اش، دنیایی تاریک در ذهن خود به وجود می آورد.
این انیمیشن به واقع یکی از بهترین انیمیشن های این سال های دیزنی است که مخاطبین آن هم کودکان نیستند. انیمشنی که شاید در بهترین زمان منتشر شده، دورانی که انسان در عصر جدید، محدود تر از هر زمان دیگری به نظر می رسد و برای رسیدن به رویاها و اهدافش، از زیبایی های زندگی غافل شده است.
Soul از مخاطبین خود این درخواست را دارد که تا زمانی که زنده هستند ارزش چیزهایی که دارند را بدانند. روابط احساسی، خانواده، دیدن دوستان و حتی اتفاقات عادی روزمره می توانند بزرگترین لذت انسان در زندگی باشند.
این فیلم فوق العاده با زیباترین پایان بندی ممکن داستانش را تمام می کند. در حالی که جو به آنچه که در تمام دوران زندگی تجربه کرده می نگرد و آماده سفر ابدی به جهان بعد از مرگ است، برای او امکان بازگشت به دنیا فراهم می شود.
آن زمانی که از جو پرسیده می شود، اگه به زمین برگردی چه می کنی؟ در پاسخ می گوید، مطمئن نیستم، اما از همه لحظاتی که زندگی می کنم لذت می برم و این پیامی است که فیلم جذاب قصد انتقال به مخاطبش را دارد.