تاریخ پنهانی شکست دیپلماتیک آمریکا در افغانستان (قسمت دوم)
- انتشار: ۲۱ قوس ۱۴۰۰
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 125064
در دهم می ۱۹۶۸، ایالات متحده امریکا گفتوگوی صلح با ویتنام شمالی را در پاریس شروع کرد. رئیس جمهور نیکسون که اساسا مذاکرات را پوشش سیاسی برای خروج امریکا از جنگ تلقی میکرد، میدانست که شرایط مورد بحث، ویتنام جنوبی، متحد امریکا را آسیبپذیر میسازد. نیکسون در اکتبر ۱۹۷۲ از مشاور امنیت ملی خود هنری کیسنجر در مورد امکان بقای ویتنام جنوبی پرسید. ” من فکر میکنم شانسی وجود ندارد” کیسنجر پاسخ داد. ” خوب اگر انها سقوط کردنی باشند، همان بهتر که سقوط کنند” نیکسون گفت. امریکا در جنوری ۱۹۷۳ پیمانی موسوم به ” توافقنامه پایان جنگ و بازگرداندن صلح به ویتنام” را امضا و تمام نیروهای رزمی خود را خارج کرد. دو سال بعد ویتنام شمالی و چریکهای وایتکینگ ویتنام جنوبی را تسخیر کردند. هلیکوپترها آخرین امریکاییها را از پشت بام سفارت امریکا در سایگون خارج کردند.
فصل آخر جمهوری اسلامی با شرایط کاملا مشابهی به پایان رسید. گفتوگوهای صلح برای سالها بخاطر امتناع طالبان از گفتوگو با دولت افغان متوقف شد. رئیس جمهور ترامپ در ۲۰۱۸ تصمیم گرفت که جنگ را با یا بدون دخیل شدن رئیس جمهور افغانستان به پایان برساند. وی زلمی خلیل زاد را به عنوان نماینده خاص برای مذاکره مستقیم با نمایندگان طالبان در قطر منصوب کرد. خلیل زاد یک دیپلمات ۶۷ ساله زاده افغانسان بود که دکترای علوم سیاسی را از دانشگاه شیکاگو به دست آورده و در چندین مأموریت دیپلماتیک خدمت کرده است. او از ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ به عنوان سفیر جورج بوش در افغانستان بود. ماموریت او روشن بود؛ دستیابی به توافقی با طالبان که زمینه خروج سریع نظامیان امریکایی را فراهم کند.
امریکا و طالبان در فبروری ۲۰۲۰ توافقنامه موسوم به ” توافقنامه آوردن صلح به افغانستان” را امضا کردند: امریکا متعهد شد که تمام نیروهای رزمی خود را از افغانستان تا ماه می ۲۰۲۱ خارج کند، در صورتی که طالبان با القاعده و تمام دیگر گروههای تروریستی قطع رابطه کند و وارد گفتوگوی توام با حسن نیت با جمهوری اسلامی شود و برای کاهش خشونت در افغانستان تلاش کند. طالبان همچنین متعهد شدند که به نیروهای امریکایی و ناتو که برای خروج آماده میشدند، حمله نکنند. هرچند آنها میتوانند به حملات خود علیه نیروهای افغان ادامه دهند. بسیاری از مفاد توافقنامه عمومی نشد و جمهوری اسلامی بخشی از توافقنامه نبود.
تا آن زمان اتحاد بین واشنگتن و کابل- که زمانی در آرزویهای زبانی دموکراسی، حقوق زنان و ملتسازی غرق بود- بر اثر اتهامات و تخریبهای متقابل، تلخ شده بود. توافق صلح امریکا و طالبان، به طور چشمگیری امور را بدتر کرد. این توافقنامه مشتمل بر بخشهای سری مکتوب و شفاهی بود از جمله شرط بحث برانگیز خودداری امریکا از کمک به نیروهای افغان در حملات تهاجمی آنها علیه طالبان. غنی که تا حد زیادی از این روند حذف شده بود، تلاش کرد بفهمد که امریکا روی چه چیزی و چرا توافق کرده است و زمانی که متوجه به شدت مخالفت کرد. بعدتر زمانی که طالبان به تعهدات خود در قبال ایالات متحده عمل نکرد، اداره ترامپ خشونتها را نادیده گرفت، “غنی احساس کرد که به او دروغ گفته شده است.” حمد الله محب مشاور امنیت ملی اشرف غنی گفت:” غنی تضعیف شده است.”
غنی در طول مذاکرات، تماس با امریکاییهای طرفدار جنگ مانند سناتور لیندسی گراهام را حفظ کرد، کسی که از دیرباز خواهان تداوم حضور امریکا در افغانستان بود. بعد از صحبتهای غنی با گراهم، وی به به صورت دوامدار به مایک پمپئو وزیر خارجه ترامپ در تماس بود، پمپئو یک بار [حتی]غنی را به تلاش برای “بسیج کردن واشنگتن” علیه اداره ترامپ متهم کرد. برداشت بسیاری از مقامات وزارت خارجه امریکا به شمول دیپلماتهای حرفهای غیر حزبی این بود که غنی علاقه چندانی به مذاکره با طالبان ندارد. ” او وضع موجود را ترجیح میداد” خلیل زاد گفت.” این چیزی بود که او را در قدرت نگه میداشت.”
در جنوری[۲۰۲۱] بایدن، این قرار داد ناکام را به ارث برد. او میتوانست حضور نیروهای امریکایی را بدون توجه به توافقنامه، طولانی کند و یا اینکه به روند پر سرعت خروج که ترامپ بانی ان شده بود ادامه دهد. بایدن که به عنوان معاون رئیس جمهور اوباما با فرستادن نیروهای بیشتر به جنگ مخالفت کرده بود، آشکارا تردید داشت که افغانستان به کشور امن و قابل اداره تبدیل شود. برخی اوقات بایدن نسبت به [سرنوشت]جمهوری اسلامی بیخیال معلوم میشد، چنانکه نیکسون در باره ویتنام جنوبی همان دیدگاه را داشت. تصمیم ناگهانی بایدن برای خروج نیروهای باقی مانده امریکا از افغانستان که سرعت طالبان برای تصرف افغانستان را به حد اکثر رساند- و برنامه تخلیه پر هرج و مرج بیش از صد هزار نفر از میدان هوایی بین المللی حامد کرزی- بخشی فراموش نشدنی از کارنامه او است.
برای جمعیت تقریبا ۳۸ میلیونی افغانستان، این شکست به طور غیر مقابل مقایسه ناگوار است. طالبان قوانین سختگیرانه از شریعت را دو باره بر افغانستان تحمیل میکنند، کشوری که میلیاردها کمک خارجی را از دست داده است و ملتی که به قطحی در حال گسترش گرفتار شده است.
بحثها و تصامیم در واشنگتن، کابل و دوحه که قبل از سقوط جمهوری اسلامی صورت گرفت عمدتا خصوصی بود. صدها صفحه صورت جلسه، جزئیات و یادداشتها، ایمیلها و اسناد و همچنان مصاحبههای مفصل با مقامات افغان و امریکا، کارنامه دلخراش از سوء قضاوتها، گستاخیها و فریب را از همان شروع کار نشان میدهند.
اولین تلاشهای جدی برای مذاکره با طالبان در نوامبر ۲۰۱۰ شروع شد. نه سال بعد از اینکه امریکا حکومت طالبان را سرنگون کرد، طالبانی که به القاعده، متهم حملات یازده سپتامبر پناه داده بود. طالبان موجی از شورشگری برای بازگشت به قدرت را شروع کرده بودند و ریچارد هالبروک، نماینده خاص امریکا برای منطقه، امیدوار بود که طالبان را به سمت توقف جنگ و شمولیت در نظام افغانستان سوق دهد. مذاکره کنندگان امریکا و طالبان وارد گفتوگو در مورد یک توافقنامه صلح محتمل شدند. اما طالبان همکاری با حامد کرزی- اولین رئیس جمهور منتخب افغانستان- را رد کردند و او را عروسک نامشروع خیمه شببازی میدیدند. کرزی به سهم خود مشروعیتبخشی امریکا به شورشیان را که در صدد نابودی حکومت او بودند، رد کرد.
“تو به من خیانت کردی.” کرزی بر سر رایان کراکر سفر امریکا در افغانستان در جریان یک جلسه در اواخر ۲۰۱۱، فریاد کشید. اوباما در نهایت به کرزی موکول کرد و در میانههای ۲۰۱۳ گفتوگوهای جدی با طالبان در مورد تقسیم قدرت به پایان رسید. اوباما قبل از ترک ریاست جمهوری، حضور نیروهای امریکایی در افغانستان را از اوجش که حدود یک صد هزار نفر بود، به شدت کاهش داد. در عین حال هشتاد و چهار هزار سرباز امریکایی را در یک مأموریت نا محدود، برای حمله به القاعده و شاخهای از داعش و کمک به نیروهای افغان در جنگ با طالبان باقی گذاشت.
منبع: The New Yorker
برگردان: قاسم عرفانی
ادامه دارد ..
نظرات(۰ دیدگاه)