
دو ایدئولوژی عمده و ریشه دار در افغانستان
دو ایدئولوژی عمده و ریشه دار، ظرفیت هاى اصلى و عوامل مهم جنگ در افغانستان مى باشند: ایدئولوژى افراطیت و ایدئولوژى تبعیض و نابرابرى.
دو ایدئولوژی عمده و ریشه دار، ظرفیت هاى اصلى و عوامل مهم جنگ در افغانستان مى باشند: ایدئولوژى افراطیت و ایدئولوژى تبعیض و نابرابرى.
طالبان در مذاکرات قطر تهیدستاند، با وجود این، تنها نقطهای که منطقشان تا حدی میبرد، فسادآلودگی نهادهای دولتی است و چه بسا با این حربه در باب برتری امارت بر جمهوریت داد سخن دهند؛ نقطه ضعفی که به مثابهی پاشنهی آشیل ما عمل میکند.
این روزها مذاکرات صلح حکومت با گروه طالبان در قطر دغدغه مردم و سخن روز است. مهمترین پرسشی که ذهن همگان را به خود مشغول کرده این است که آیا این مذاکرات صلح و امنیت برای افغانستان به ارمغان خواهد آورد یا نه؟
آنچه در قطر میگذرد، درسی تاریخی برای همه آنهاست که میاندیشند واشنگتن ارزشی برای خادمانش قائل است، اکنون جهان میبیند که آمریکا بهترین و وفادارترین مهره منطقهای خود را فدای یک شوی انتخاباتی میکند.
طالبان با ادبیات انحرافی، احتمالا قصد به شکست کشاندن مذاکرات صلح را دارد. دو دهه جنگ بحث و نزاع بر سر دین و شریعت نبوده، بر سر قدرت بوده است. پس در میز مذاکره بحث از دین و ایمان، بحثهای انحرافی و سوء استفاده از دین و مذهب به نیت کسب امتیاز سیاسی است.
گفتگوهای صلحِ قطر بیش از آنکه رنگ و بوی «بین الافغانی» داشته باشد، خاصیت و ماهیتِ «بین الپشتونی» دارد.
سالهاست که از پدیده رنجآور تبعیض آشکار وحتی«سیستماتیک» انتقاد کردیم وهُشدار دادیم، گفتیم که مرض روبه گسترش تبعیض به تنهایی میتواند شیرازه وحدتملی نیمبند درافغانستانرا ازهم بپاشاند و سلامت روحی و روانی جامعهرا برای دهها سال به خطر بیندازد.
شور و شعف/هیجان و التهابِ امروزِ افغانها در پیوند با مذاکرات صلحِ «قطر» دست کمی از شور و احساسات آنان در قبال کنفرانس «بن» در دو دههی قبل ندارد.
در گفتگو با طالب، نه بلاغت کارساز است و نه ادبیات شیک موثر؛ با طالب باید جسورانه سخن گفت و چشم درچشم او دوخت، بدون لکنت زبان، بدون تعلل در بیان و بدون لرزشی در دست و بدون ارتعاشی در لب و با صدای بلند، از حقانیت آزادی و دمکراسی و حقوق زن و کودک و انسان سخن گفت و جنایات و وحشگیر هایش را با جلمات آتشین و اشارات آهنین بر صورتش کوبید.
جنبش هاى ایدلوژیک تا زمانى که نظامى می مانند، قوى و پر غرور هستند. وقتى وارد فاز سیاست و مذاکره شدند، دچار افت اقتدار و عقب نشینى از مواضع خود مى شوند. در این مرحله، آنان با دنیاى سیاست و واقعیت قدرت در نظام بین الملل و درک ناتوانى خود از ساخت دولت و حفظ بوروکراسى و نهادها روبرو مى شوند.