مطالعه تاریخی زبان فارسی به روشنی نشان میدهد که افغانستان امروز و خراسان دیروز گهواره و خاستگاه زبان فارسی است. فارسی از بلخ، طخارستان و غزنی و هرات به سمت غرب گسترش یافته است. این را دانشمندان ایرانی مانند دهخدا در دانشنامه و خانلری در تاریخ زبان فارسی خود بیان کردهاند.
حس سرطانی و حال بدخیمِ پشتوگرایان متعصب قابل درک است. چون با اینکه پشتونها قدرت سیاسی را در دست دارند یا حداقل داعیهی آن را دارند اما هچنان وضع فرهنگی تأسفبرانگیزی دارند و به همین خاطر، آینده به نفعشان نیست.
تفاوت لهجه از مختصات هر زبان است؛ همین تفاوت گویش که میان فارسی کابل و تهران است میان پشتوی خوست و قندهار هم هست؛ پس آیا منطقی هست که این دو تا را دو زبان جدا ازهم بخوانیم؟
دولت افغانستان در تازه ترین حرکت موزیانه و در راستای هویتزدایی، زبان فارسیرا درفرم پرسشنامهی شناسنامههای برقی، در زمره زبانهای خارجی درج کردهاست.
با ایجاد نخستین مراودات و ارتباطات میان غرب و شرق، نویسندگان، فلاسفه و شعرا با زبانی آشنا شدند که گوته، بزرگترین فیلسوف و نویسنده تاریخ آلمان آنرا به ” معجزه ای در میل و ظرافت انسان” تشبیه میکرد.
عقل سلیم حکم میکند که استفاده از گزینههای ناکارآمد و ناشدنی، از جمله گزینه “حذف” را با هر عنوان و پوشش کنار گذاشته و گام درمسیری بگذاریم که امروزه ملتهای مترقی توانسته اند آن را پیروزمندانه طی نموده و از موهبت های زندگی باهمی و آرامش بخش و مرفه برخوردار شده اند.
در مذاکرات صلح، طالبان خواستار محوریت مذهب حنفی و کنار گذاشتن مذهب تشیع شده است. اما جالبتر از آن، سکوت مقامات حکومتی دربرابر این خواست طالبان است. در این مدت، هیچ واکنشی از سوی اشرف غنی، حامد کرزی، دکتر عبدالله و دیگران نشان داده نشده است.
بحران انتخاباتی بلاروس از یک معضل سیاست داخلی به مسألهای منطقهای در شرق اروپا بدل شده است. مسألهای که محدود به درگیری جناحهای داخلی این کشور نماند و دوقطبی روسیه و اتحادیه اروپا را در یک منازعه ژئوپلتیک دیگر، نمایان ساخت.
به نظر می رسد دولت پاکستان در حال فراهم کردن گزینه هایی است که از آنها با توجه به موقعیت پیش آمده در آینده استفاده خواهد کرد. سیاست پاکستان در قبال افغانستان نمی تواند تنها به مساله دیورند محدود شود؛ بلکه باید در مجموعه امنیتی جنوب اسیا مورد توجه واقع شود.