با یک رویکرد تیپولوژیک (سنخ شناسانه) میتوان خیلی از کنشگران سیاسی-فرهنگی جامعه ما را ذیل یک خصوصیت مشترک مقوله بندی گرد. با مسمی ترین اسمی را که میتوان روی این مقوله گذاشت، همانا هُرهُری گری یا هُرهُری مذهبی این جماعت محنت زا و ملالت خیز است.
طی روزهای اخیر خبرهای متعددی مبنی بر افزایش اقدامات نظامی آمریکا در منطقه به منظور تهدید ایران منتشر شد و مقامات دو کشور نیز به اظهارات مختلف علیه یکدیگر پرداختند.
امروز اطلاع حاصل کردیم که کمیسیون اصلاحات اداری و خدمات ملکی کار بیومتریک کردن کارمندان دولت را در آواخرسال ۲۰۱۹ به پایان رسانیده و در همان زمان مشخص شده که ۱۲ هزار کارمند دولتی خیالی وجود دارد.
در شرایط حساس کنونی که سخن از دولت موقت و تداوم نظام فعلی است، سفر استاد خلیلی به پاکستان و آن هم با توجه به سفر چندی قبل گلبدین حکمتیار به این کشور و همسویی گذشته استاد خلیلی با وی واقعا نگران کننده است.
دولت روسیه را میتوان از جمله بازیگرانی دانست که چندان از پیروزی بایدن در انتخابات آمریکا خشنود نیست. سیاست خارجی یکجانبهگرایانه ترامپ و عدم حمایت جدی وی از ناتو در مقابل سیاستهای مسکو در اروپای شرقی، فرصتی بود که شاید دیگر تکرار نشود.
گزارشهای که در رسانهها از توافق حکومت افغانستان با طالبان درز کردهاست، حاکی از تقسیم قدرت به صورت پنجاه، پنجاه است. به عبارتی قرار است در حکومت جدید، نصف قدرت به طالبان داده شود و نصف قدرت به حکومت فعلی.
از قول یکی از مذاکره کنندگان طالب و مذاکره کنندۀ امریکایی گفته می شود که علاقمندی طالبان به قوای قضایی افغانستان بیشتر از این سبب است تا آنها بتوانند تمام افراد متهم به دزدی و غارتگری ملیارد ها دالر کمک دنیا به افغانستان و دوسیه های فساد ۱۹ سال گذشته را بررسی کنند.
بنظرم من هیچ جوان عاقل و تحصیل کرده از حکومت موقت حمایت نمیکند و اگر چنین حمایتی صورت بگیرد، قطعن رقصیدن به ساز بیگانه ها و عوامل داخلی آنها خواهد بود.
باید پرسید که اگر فاصله میان دیدگاه های محقق و خلیلی تا این اندازه زیاد است که یکی به دنبال حکومت موقت است و دیگری به دنبال حفظ جمهوریت، این دو و بقیه کسانی که در جلسات تصمیم گیری اخیر و به عنوان رهبران جامعه شرکت میکنند و همگی هم با یکدیگر اختلاف نظر جدی دارند، با چه مکانیزمی می خواهند به یک اجماع نظر برسند؟