چرا یک بام و دو هوا؟ چرا یک شهر و دو نرخ؟ هم قربانیان حادثهی اول پناهجویان غیرقانونی هموطن ما بودند و هم قربان حادثهی دوم. هم رویداد نخست با شلیک پلیس ایران پدید آمد و هم رویداد دوم با شلیک پلیس ترکیه. چرا در قبال آن رخدادِ غمبار آنهمه هیاهو و کمپاین و هشتک و اعتراض و انتفاد؛ ولی در قبال رخداد دوم از همان جنس، اینهمه سکوت و سکون و بیتحرکی و بیطپشی؟!
فرد تعیین شده با علم به این دو روز ریاست؛ تا میتواند از این موقعیت ایجاد شده توسط چوکی؛ نهایت سؤاستفاده، پر کردن حسابهای بانکی، حمایت از افراد خاص و جایگزینی فامیل خویش را سرلوحه کارش قرار میدهد تا هر زمان حکم برکناری و یا جابه جایی اش رسید،حسرت بدل نماند که از دسترخوان چپاول؛ خود و اطرافیانش را سیر نکرده است.
هزارهها در تمامی ولایات ناآرام در واحدهای ارتش مشغول خدمتاند و کمتر روزی است که جنازهی شهیدی به دهات بامیان و دایکندی و بهسود و شمال غزنی بازگردانده نشود. با وجود این اما واقعیت انکارناپذیر این است که در پستهای امنیتی، این مردم هنوز نامحرم و غیرخودی محسوب میشوند.
کسانی مثل حسنا جلیل و منیره یوسفزاده در سیاست قومی افغانستان عروسک دیگران در برابر جامعه هزاره هستند. هدف این است که از یک طرف مانع حضور موثر هزارهها در قدرت شوند و از سوی دیگر مانع این هم شوند که کسی نگوید هزاره در قدرت نیست.
به نظر می رسد دولت بایدن در خروج آمریکا از آسیای غربی عجله نمی کند. به نظر استراتژیست های پنتاگون، این کشور میبایست پیش از ترک منطقه، اهرمهای بازدارندگی در برابر ایران را تقویت کند تا غیاب آمریکا به تقویت ایران منجر نشود.
شرح حقیقت و بسط تفکرانتقادی زمانی میسر می گردد که به فرهنگ سیاسی موجود و عنصرِستبر تابوسازی ها و اسطوره های قومی از فاصله و با “عینک مطالعه” نگاه کنیم.