حال سوال این است که چه فرقی بین مولوی انصاری و حبیب غوریانی در قانون شکنی است، که یکی با این همه خشونت و کشتار از سوی ولایت و شخص والی مواجه می شود، ولی دیگری نه تنها مورد تعقیب قرار نمی گیرد، که حتی مورد تشویق حکومت نیز می باشد؟
به جرات می توان گفت که پس از مدت های مدیدی آسیای باختری یا همان خاورمیانه Middle East از صدر تنش ها و بحران ها به پایین آمده تا شاید باشندگان مظلوم و مهجور این منطقه برای مدتی هم که شده کمتر در معرض تنش و بحران باشند.
آمریکا و همپیمانانش گر چه از انقلاب جمهوری اسلامی ایران و متحدانش شکست بزرگی را متحمل شدند، ولی در زمان جنگ سرد اولویتشان در افغانستان شوروی و به چالش کشاندن آن بود نه ایران.
برگزاری و تعطیل اعلام نمودن مراسم امسال سالروز شهادت شهید مزاری از جانب آقایان دانش، محقق و خلیلی از همین قضایای دارای جوانب مثبت و منفی بود که بایستی منصفانه مورد ارزیابی قرارگیرد.
گلبدین حکمتیار واقعاً آدم مرموز، پیچیده و بلکه هزار چهره است. نه دوستیاش معلوم و نه دشمنیاش آشکار است. وی چنان در دورویی نقش ماهرانهای بازی میکند که اگر شناختی از گذشتهاش وجود نداشته باشد، آدمها را زود فریب میدهد.
قبلا سخن از اضلاع مثلث دوستان و همپیمانان شهید مزاری(ره) به میان آمد که عبارت بودند از چپیها، پشتونهایی نظیر حکمتیار و طالبان و شخصیتهای سابق عمدتا سازمان نصر. برای فهم نقش عمدی یا سهوی اضلاع سهگانه در فراهم شدن زمینههای شهادت ایشان، توجه به این امور به عنوان مقدمات مطالب آینده مفید خواهد بود.
حتی در صورت موفقیت مذاکرات دوحه، کابل نیازمند ارتشی قدرتمند است. این تلقی که همه مخالفان مسلح دولت افغانستان گوش به فرمان نمایندگان طالبان در دوحهاند یک اشتباه محاسباتی عمیق است.