
از ایران چه میآموزیم ؟
بدبختانه افغانستان یک کشور مستقل نیست، یک نوع نیمه مستعمره است. آیا روزی مردم افغانستان و بویژه نخبگان ان بجای تلاش در سهم داشتن از خوان امریکا برای بدست گرفتن سرنوشت کشور شان آگاهانه متشکل خواهند شد ؟
بدبختانه افغانستان یک کشور مستقل نیست، یک نوع نیمه مستعمره است. آیا روزی مردم افغانستان و بویژه نخبگان ان بجای تلاش در سهم داشتن از خوان امریکا برای بدست گرفتن سرنوشت کشور شان آگاهانه متشکل خواهند شد ؟
ثبات و استقرار در راه عبودیت و کسب معنویت، تنها راهی به رهایی از رنج دنیا و غم و درد دنیاست و در سرای باقی نیز دارای اجر و ثواب خواهد بود.
تا الآن کاملا روشن شد که اضلاع پشتونیزم، چپی و سران عمدتا سازمان نصر سابق مثلث دوستان شهید مزاری نقش جدی در زمینههای نابودی حزب وحدت و شهادت شهید مزاری داشتند.
از تجزیه اقوام به زیرمجموعه های کوچک در شناسنامه های الکترونیک نگران باشیم، حق مان است، اما اگر ندانیم که سهم خود ما در این جنایت فرهنگی و هویتی چه اندازه است، نشانه بلاهت است.
ارگ و سپیدار با عجله مشغول بررسی طرح امریکا برای تشکیل دولت مشترک شده اند تا پیشنهادات خود را برای بحث در نشست مسکو و استانبول وارد این طرح بسازند. در حالی که اشرف غنی هفته ی قبل روز افتتاح شورای ملی با اشاره به این طرح آنرا کاغذ بی اهمیتی نام برده بود که هرکسی می نویسد و روی میزها می گذارد.
مسأله ائتلاف چین و روسیه در برابر هژمونی آمریکا، از چالشهای اصلی ایالات متحده در سالهای اخیر بوده است
جامعه افغانستان به علت تنوع قومی و مذهبی و شرایط خاص این مسئله در دهه های اخیر بیشتر به صورت “قوم گرایی” بروز و ظهور یافته است. قوم گرایی در سالهای اخیر به علت تبلیغات گسترده از سوی برخی کشورهای همسایه گسترش یافته و روز به روز خود را به عنوان یک شکاف جدی و تهدید کننده بروز داده است.
هژمونی تاریخی-سیاسی از آغاز تاکنون با استفاده از حیله ها و شگردها در کنار استفاده از زور و سرکوب سلطه و برتری خواهی خود را برکشور تحمیل نموده است. یکی از شیوه ها تفرقه اجتماعی و سیاسی درمیان ساکنین این کشور بوده است.
اخیرا توطئه علیه یگانگی و یکرنگی هزاره از درون حاکمیت با سکوت نمایندگان درون حاکمیتی هزاره، آغاز یافته است. بهتر است حلقه انحصارگر و تمامیت خواه بجای تکه تکه کردن اقوام، در آخر عمر خود قدمی هرچند کوچک به سوی انسجام درون قومی و برون قومی یا وحدت ملی بردارند.
فاجعه ی در جامعه ی هزاره در حال وقوع است: این مردم که صدها سال با “عنوان هزاره” در روزهای سخت و در روزهای شادی و سرور با هویت هزاره در کنار هم قرار می گرفتند؛ دیگر “هزاره “نیستند.