فرهنگ و تعلیم و تربیت در افغانستان در حال فروپاشی کامل است، اما برخلاف سیاست و اقتصاد که همهی ما از فروپاشی آن باخبریم و جهانیان نیز هر لحظه دربارهی آن گزارش میدادند و گزارش میدهند، فروپاشی فرهنگ و تعلیم و تربیت در تاریکی و سکوت اتفاق میافتد.
مدتهای زیادی است که سران حکومت های افغانستان و ایران نسبت به مرز مشترک بین دو کشور معترض هستند، هرکدام مدعی اند که بخشی از سرزمین شان در آن سوی مرز واقع شده است. و البته در مواقعی از تاریخ معاصر به توافقهایی هم رسیده اند.
واقعیت امر این است که تبارگرایی ملا مسجد تا اشرف غنی ریس جمهور افغانستان که از مجاری دموکراتیک به این کرسی رسید و مامورین دولت و نهاد های غیر دولتی و خصوصی و خوشباوری و آرمانگرایی افغانستانی های که ضد طالب بودند یگانه دلیل است که طالبان توانست به سادهگی همه جا را اشغال کنند و بر سر گرده های مردم سوار شوند.
گردهمایی غرب کابل تراژدی شوکآوری بود که ظلمی بدتر از قتلعام را در حق مردمما درپی داشت که ثبت تاریخ خواهد شد و دستاندرکارانش باید در پیشگاه خدا و این مردم پاسخگو باشند که چرا افتخارات و مظلومیت این مردم را انکار نموده آنها را شریک جرم و جنایات دهشت افکنان خواندند و در برابر آنهمه اسناد داخلی و بینالمللی ایستادند؟!!!
رییس الوزرای حکومت نامشروع کتونی، با صراحت میگوید که قول رزق به مردم نداده بودند و مردم برای حل مشکلات اقتصادی، دعا کنند، اما او نمیگوید که هزاران بار قول امنیت به مردم داده بودند و آنچه که اکنون مردم را بیش از گرسنگی آزار میدهد، حس نا امنی است.
در افغانستان از حدود صد سال پیش و همزمان با رفورم لائیسیته آتا ترک در ترکیه و مدرنیسم رضا شاه در ایران، قبیلهگرایی سنتی اوغانی تبدیل به ایدئولوژی ملیگرایی افغانی میشود. این تبدیل قبیلهگرایی به ملیگرایی افغانی دارایی عواقب و مصائب بسیاری بوده و هست.