تحولات سیاست خارجی پکن در سال ۱۳۹۹ نشان میدهد جمهوری خلق چین از سیاست خارجی «اول آمریکا»ی ترامپ و افتراق در جبهه دولتهای غربی برای توسعه نفوذش در جهان و همچنین ارتقای سطح نفوذش از حوزه اقتصادی به سیاسی و دیپلماتیک استفاده کرده است.
حال نیز نگرانی کسانی که بیست سال خوردند و بردند، نگرانی از آینده کشور نیست؛ بلکه نگرانی قطع امتیازات و از دست دادن مقام است. این مردم هستند که برگلیم فقر و در فضای ترس و تداوم ناامنی نگران جان و سرنوشت خود اند.
شعلهی امید در تونل مذاکره با طالبان روزبهروز کمفروغتر میگردد ولی میتوان صلحی پایدار را با عزمی استوار برای همگرایی فارغ از مرزبندیهای قومی و سمتی و مذهبی پیگرفت. اکنون «جنگ برای صلح» را بایستی مراممان قرار دهیم.
اگر دید آینده نگر و راهبردى به منافع و اهداف امریکا داشته باشیم، دلیل قانع کننده اى نمى توان یافت تا مجاب شویم که امریکا واقعا مى خواهد افغانستان را ترک کند..
بایدن گفته آمریکا از افغانستان خارج می شود، ولی معلوم نیست که سر حرفش بماند. به نظر می رسد که بایدن با این حرفش می خواهد طالبان را قانع کند تا در مذاکرات صلح شرکت کند.
همین طور که دولت های امریکا و افغانستان در تلاش برای مذاکره با طالبان در مورد صلح می باشند، افغانستان همچنان با یک معضل قدیمی دست و پنجه نرم می کند: اینکه حکومت ملی در مقایسه با رهبران ولایتی و ولسوالی ها به چه میزانی از قدرت باید دسترسی داشته باشد؟
متاسفانه از ۱۵ سال به اینطرف پیش بینی میکردم که امریکا جنگ را در نگاه نظامی نخواهد برد و بنیاد های “جمهوری اسلامی افغانستان” هم روی ریگ ها و شن های درحال حرکت ساخته شده که بدون اصالت و با وجود دولتمردان فاسد و بیکاره و دموکراسی بدون دموکرات نمیتواند وحدت ملی را ایجاد کند.
تقسیم قومی قدرت، بزرگترین اشتباه تصمیمگیرندگان اجلاس بُن بود. قدرت و حکومت کشور جامه ملا نصرالدین شد که زورمندان مانند ملک شخصی به سوی خود و قوم خود میکشیدند.
چه دولت بایدن-هریس نیروهای امریکایی باقی مانده (حدود ۳۵۰۰ سرباز) را تا اول ماه می از افغانستان خارج کند و چه نکند و چه گفت و گوهای صلح نتیجه بدهد یا ندهد و حملات بهاری طالبان شدت یابد، موضوع نزدیک شدن ضرب العجل اول ماه می نیازمند تعمق و تفکر ویژه می باشد.