
درسهای عبرتآموز ۸ ثور
اکنون نیز در شرایطی مشابه ۸ ثور ۱۳۷۱ قرار گرفتهایم: در دوراهی یک انتخاب؛ بازیگران و سیاستمداران افغان بهویژه طالبان تاریخ سیسالهی اخیر را قطعا پیش چشم دارند. ۸ ثور درسهای عبرتآموزی در آستین دارد.
اکنون نیز در شرایطی مشابه ۸ ثور ۱۳۷۱ قرار گرفتهایم: در دوراهی یک انتخاب؛ بازیگران و سیاستمداران افغان بهویژه طالبان تاریخ سیسالهی اخیر را قطعا پیش چشم دارند. ۸ ثور درسهای عبرتآموزی در آستین دارد.
بدون شک رویداد ۷ثور ۱۳۵۷ یک تحول بنیادی در تاریخ معاصر کشور بود؛ اما این که در آغاز بخاطر اشتباهات و سپس رودر رو شدن با مخالفت و قیام مردم به بحران دوامدار و فاجعه بار بدل شد، جای تاسف دارد و برای پی بردن به علل/دلایل آن نیاز به تامل تاریخی و سیاسی دقیق و بی طرفانه دارد.
استقرار دولت بایدن در امریکا تاثیر چندانی بر روابط دوجانبه پاکستان و آمریکا نداشته است. به نظر می رسد که امریکا می خواهد به توسعه بیشتر روابط خود با پاکستان بپردازد چرا که پاکستان در شرایط کنونی به دلیل رشد طبقه متوسط، توسعه صنایع و جمعیت جوان زیاد پتانسیل بالایی برای کارآفرینی و سرمایه گذاری دارد.
در جامعۀ شیعه/هزارۀ افغانستان، این قاعده و رویه به شکل وارونه و باژگونه جریان دارد. هرگاه تهدیدها و فشارهای بیرونی رو به تزاید و تظاهر نهاد، به موازات آن، پراکندگی و واگرایی در صفوف داخلی و آرایش نیروهای سیاسی ما افزایش مییابد و تنشها و کشمکشهای پنهان، عریان و عیان میشوند.
به هر صورت اینک تمام گزینه ها از بین نرفته است: اگر بایدن به توافق صلح دوحه پایبند باشد، به زمان اعلام شده برای خروج کامل نیروهای امریکایی از افغانستان متعهد بماند و نشست استانبول به دلیل بی میلی طالبان بار دیگر به تاخیر نیفتد، شانس صلح ممکن است وجود داشته باشد.
اگر به مشابهتها و پیامدهای این دو روز خیره شویم به این نتیجه میرسیم که هشت ثور، معلول و تداوم هفت ثور است. چنانکه پدیدهای به نام طالبان معلول و تداوم هشت ثور و حضور کشورهای غربی نتیجه سیاستهای غیرانسانی طالبان است.
سیاستمداران و دولتمردان دوره بیست ساله، امریکا را عامل شکستها نشان میدهند تا ضعفها و خیانتهای خود را بپوشانند؛ در حالیکه آنها بازیگر میدان بودند و باید ناکامیها را به گردن بگیرند و پاسخ بدهند. سیاستبازان کشور برای تبرئه خود حالا بازی کی بود، کی بود؟ من نبودم را راه انداختهاند.
این روزها، برخی از تحلیلگران داخلی از نزدیک شدن روزهای خوش صلح و پایان یافتن جنگ افغانستان خبر میدهند. اما من بنابر تحلیل زیر، صلح در وضعیت کنونی را سرابی میبینم که هرگز به واقعیت بدل نمیشود.
چین به عنوان دومین اقتصاد جهان پس از آمریکا، که در بلوک دولتهای غیرغربی قرار دارد، خطری جدی برای هژمونی ایالات متحده محسوب میشود. اعلام استراتژی «چرخه دوگانه» به عنوان برنامه اقتصادی پنجساله از ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۵ نیز ضمن توسعه توان اقتصادی چین، میتواند رویکرد تهاجمیتری به سیاست خارجی این کشور در قبال آمریکا ببخشد.
سرانِ این«نظام»فاشیست، اگر عقل و درایتی دارند قبل از مدیریت«آب افغانستان» به فکر « آبروی» این کشور باشند. به جای شاخ و شانه کشیدن برای ایران، شکمِ گرسنهی مردم شان را چاره کنند.