بازگشت افغانستان به دوره کاست
- انتشار: ۲۵ جوزا ۱۴۰۲
- سرویس: دیدگاه
- شناسه مطلب: 142706
واژه «کاست» ریشه در زبان لاتین«Castus» دارد که به معنای خالص و بدون اختلاط و آمیزش است. کاست در قدیم کلمهای در وصف «طبقۀ اجتماعی بسته» بود که بر تقسیمبندی اقشار یک جامعه دلالت داشت. بر اساس این تعریف، کسی از بیرون نمیتوانست وارد یک کاست شود و یا عضو یک کاست نمیتوانست از آن خارج شود. با این وجود، «ماکس وبر» جامعهشناس آلمانی معتقد است که نظام کاست، مطلقاً بسته نبود اما فراخی آن به اندازهای کوچک بود که جامعهشناسان آن را «نظام بسته» میدانند.
از تعریف و واژهشناسی کاست که بگذریم، بحث مصادیق یک نظام کاستی به میان میآید و این سوال طرح میشود که آیا نظام کاست، به یک نظام خاص اجتماعی در گذشته گفته میشده است؟ پاسخ منفی است زیرا نظام کاست در طول تاریخ انواع و اقسامی داشته است که در یک دستهبندی کلی، شامل کاستهای مذهبی، ایدئولوژی، نژادی، شغلی، نظامی و سیاسی بوده است. در مقاطعی از تاریخ، یک نظام کاستی شامل همه این مصادیق میشده است که سلسله یازدهم و هجدهم فراعنه مصر از این دسته بودهاند.
جدا از کلیات، وقتی یک نظام کاستی را به جز تبدیل کنیم، کاست شاهان، کاست جنگجویان، کاست بازرگانان، کاست بردگان، کاست کشاورزان، کاست هنرمندان و کاست صاحبان شغلهای کم اهمیت را دربر میگیرد.
نظام کاستی از لحاظ جغرافیایی نیز محدود به یک قلمرو نبوده است. این نوع نظام از ایران باستان، مصر، یونان، روم تا هندوستان پراکنده بوده که سختترین روابط اجتماعی کاستی، از حیث بسته بودن طبقه، در هندوستان وجود داشته است و هنوز هم انواع و درجاتی خفیفتر از آن، در پارهای از مناطق هند یافت میشود.
در یک تعریف کلی، نظام کاستی، شبیه چرخ دندههای یک ابزار میکانیکی بوده است که هر کدام از دندههای آن یا همان کاستها باید جبراً میچرخیدند و اگر چنین نمیشد، باید از گردونه و جامعه طرد میشدند. در چنین نظامی، قوانین به صورت موروثی دست به دست میشد و سلسلهوار به مردم میرسید و یا کاست برتر یا همان حاکم و شاه، قوانین را وضع میکرد.
با توجه به تعاریف و مصادیق نظام کاستی، نظام فعلی در افغانستان از نوع نظام طبقاتی بوده که همه اجزاء و شرایط یک سیستم کاستی را دارا است. به طور نمونه؛ قدرت در این کشور در دست ابرکاست است که همه اقسام کاست اعم از کاست مذهبی، ایدئولوژی، نژادی، شغلی، نظامی و سیاسی را در خود دارد. به عبارتی، فرمانروای این نظام کاست، برای کاستهای فرودست به عنوان رعیت، قوانین وضع میکند و رعایا هم مثل همان چرخدندههای ابزار میکانیکی، ملزم به اطاعت و چرخیدن هستند. انتشار مجموعهای از ۶۵ فرمان ملاهبتالله رهبر طالبان در «جریده رسمی» این گروه، دال بر این سخن است. البته دستورهای رهبر طالبان بیش از این تعداد است اما برخی از آنها مانند فرمان منع تحصیل دختران چنان غلظت کاستی دارد که کارگزاران ابرکاست از درج آنها در جریده رسمی خودداری کردهاند.
در این میان، نظام کاستی فعلی در افغانستان، یک ویژگی منحصر به فردی دارد که در نظامهای قبلی کاستی، به این حدت و شدت دیده نشده است. این ویژگی، تقسیم جامعه به «کاست جنسیتی» نیز است که بر اساس آن نیمی از پیکر جامعه از همه حقوق خود محروم بوده تا جایی که در طبقهبندی کاستی هم قرار نمیگیرد و به همین دلیل، فرمانهای مرتبط با این طبقه، در جریده رسمی منتشر نشده است.
پایان سخن این که افغانستان اکنون از لحاظ تاریخی، حداقل به دنیای ۲۵۰۰ سال پیش برگشته است و یک نظام کاستی و طبقۀ اجتماعی شدیدی را تجربه میکند که در جهان معاصر نمونه ندارد و حتی نسبت به بسیاری از نظامهای قدیم کاستی هم کاستیتر است.
محمد مرادی
نظرات(۰ دیدگاه)