چرا این دور باطل را بس نمی‌کنید؟!

  • انتشار: ۳۰ دلو ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 127519
افغانستان

هرکه ناموخت از گذشت روزگار
نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
جنگ افغانستان نزدیک به نیم قرن را در برگرفته است و چنین جنگی طولانی و ویران‌گر را تاریخ جهان کم‌تر به خود دیده است. کبریت این آتش را مجموعه‌ای از نیروهای سیاسی و نظامی به نام “حزب دموکراتیک خلق افغانستان” با حمایت همه‌جانبه اتّحاد جماهیر شوروی، روشن کردند؛ همه‌چیز از کودتای ۷ ثور آغاز شد. شعار خلقی‌ها نان، لباس، مسکن و امنیت بود؛ امّا نه نانی به دسترخوان رسید و نه تن کسی پوشیده شد و نه مأوا و مسکنی به دست آمد؛ بلکه همه این‌ها قربانی جنگ شد.
از آن پس تا همین اکنون دامنه این جنگ خونین ادامه یافت:

  1. جنگ گروه‌های مجاهدین تحت حمایت قدرت‌های غربی و ارتجاع عربی با حکومت خلقی، ۲٫ جنگ‌ جهادی‌های تشنه قدرت در میان خود، ۳٫ جنگ گروه تالبان با جهادی‌ها، ۴٫ جنگ اتّحاد شمال تحت رهبری امریکا با تالبان، ۵٫ جنگ ۲۰ ساله تالبان با نظام جمهوری، ۶٫ و اکنون جنگ مقاومت علیه تالبان که در نخستین گام‌های خود است.
    این جنگ‌ها هیچ پیام تازه‌ای برای مردم افغانستان نداشتند؛ جنگ‌جویان و رهبران آن‌ها همه تکرار هم و مانند هم بودند؛ مثلاً ۱٫ همه تشنه قدرت و ثروت، ۲٫ همه وابسته به قدرت‌های بزرگ و کشورهای همسایه، ۳٫ فریب‌کار و دروغگوی، ۴٫ همه‌ بی‌رحم و خون‌ریز، ۵٫ دادن وعده‌های پوچ و خالی از مفهوم، ۶٫ هیچ‌کدام پس از پیروزی برنامه‌ای نداشتند. ۷٫ همگی جنگ را تنها راه رسیدن به هدف خود می‌دانستند.
    این جنگ‌ها تکرار بی‌معنای کشتار، فقر، جهل، آوارگی و بدبختی بود. هرگروه که لگام قدرت را به دست گرفت، با گروه قبلی شکست‌خورده فرقی نداشت و تغییری ایجاد نکرد، به این دلیل جنگ بعدی کلید خورد و این دور باطل ادامه یافت.
    مستبدان بیگانه با گفت‌وگو
    در افغانستان احزاب، رهبران، گروه‌ها؛ چه خلقی، مجاهد، تالب؛ غرب‌گرا و شرق‌گرا و همه کسانی که مدّعی قدرت و اداره کشور هستند تنها یک راه برای رسیدن به قدرت می‌شناسند و آن جنگ است. به راه‌های مسالمت‌آمیز، معقول و گفت‌وگومحور باور ندارند.
    هدف همگی گذشتن از دریای خون مردم و رسیدن به قدرت است. پس از آن دیکتاتوری، استبداد، قوم‌گرایی، تبعیض، زورگویی، فساد، تک‌روی و … را آغاز کرده‌اند. نتیجه آن جنگ و این‌ نوع سیاست، چیزی نبوده جز جنگ، جنگ و باز هم جنگ.
    اگر خلقی‌ها به گفت‌وگو با مخالفان خود تن می‌دادند و مخالفان با آن‌ها گفت‌وگو می‌کردند، افغانستان نیم قرن گرفتار جنگ ویران‌گر نمی‌شد. حالا کشوری بود آباد و آزاد و با عزّت. اگر گروه‌های متعدد مجاهدین به جای جنگ، با گفت‌وگو قدرت را عادلانه در میان خود تقسیم می‌کردند، آن‌همه بدبختی و تباهی رخ نمی‌داد. اگر تالبان به جای جنگ با حکومت استاد ربانی مذاکره می‌کردند، اگر اتحاد شمال به جای تکیه به امریکا و جنگ با تالبان، مذاکره می‌کردند، اگر تالبان به جای جنگ ۲۰ ساله با جمهوریت مذاکره می‌کردند و در تقسیم قدرت و اداره کشور به تفاهم می‌رسیدند، افغانستان پنجاه سال در باتلاق جنگ خونین فرو نمی‌رفت.
    نتیجه‌ای که می‌خواهم از این سیاهه بگیرم این است که حتّی یک آدم دیوانه می‌فهمد که راه پنجاه ساله اشتباه بوده و هرگز به ختم جنگ، ثبات و صلح نمی‌رسد. جنگ‌، جنگ می‌آورد و صد سال دیگر این دور باطل ادامه می‌یابد. ‌
    پس چرا بس نمی‌کنید؟ پنجاه سال جنگ بس نیست؟ چرا بازهم بر طبل جنگ می‌کوبید؟ شما را به خدا بیایید راه دیگری را امتحان ‌کنید. با جنگ نمی‌توان بر جنگ پایان داد؛ تا کی این واقعیت تجربه‌شده را نمی‌فهمید؟

سید اسحاق شجاعی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟