هزینه دو طرفه

  • انتشار: ۷ سرطان ۱۴۰۴
  • سرویس: دیدگاه
  • شناسه مطلب: 230877

افغانستانی ها و به ویژه شیعیان افغانستان، در طول پنج دهه گذشته، همواره کنار ایران و مردم ایران هزینه داده اند و در غمها و شادی های آنان شریک بوده اند.

از جنگ تحمیلی هشت ساله و دفاع از حرم گرفته تا جنگ تحمیلی دوازده روزه، ایرانی و افغانستانی و به ویژه شیعیان افغانستان، خون شریک بوده اند و حمله به طفل دوساله افغانستانی (که از شیعیان افغانستانی مقیم مشهد مقدس بوده) در فرودگاه مسکو توسط یک فاشیست صهیونیست هم، بخشی از همین هزینه هاست.

مهاجم، به گمان اینکه آن کودک، ایرانی است به او حمله کرد و خدا میداند که چقدر اتفاقات مشابه آن برای افغانستانی ها در سرتاسر دنیا افتاده است.

البته، در میان افغانستانی ها، کسانی هم هستند که تلاش کرده اند به ایران و جمهوری اسلامی ضربه وارد کنند، اما مگر در میان خود ایرانی ها، کم هستند افرادی که چنین کرده اند؟
اگر تمام ایرانی ها به دلیل خیانت چند خائن، با چوب مخالفت ایران و انقلاب زده میشوند، میتوان تمام افغانستانی ها را هم با همین چوب زد، ورنه هیچ عقل سلیمی، خطای چند نفر را به یک جمعیت چند میلیونی خون شریک، تعمیم نمیدهد

اگر دوستان ایرانی فراموش کرده باشند، تاریخ فراموش نخواهد کرد که سهم شیعیان افغانستان در حفظ محور مقاومت در خلال فتنه تکفیری-صهیونی شامات چقدر برجسته و پر اهمیت بود.

اگر امروز، جنگ با اسراییل به جای اینکه در تل قرین و در امتداد مرز سوریه با فلسطین اشغالی روی بدهد، در خیابان های تهران خسارت برجا گذاشته، یکی از مهمترین دلایلش این است که سوریه سقوط کرده و دلیل سقوط سوریه هم، حذف شیعیان افغانستان از صحنه بود. حذفی که از خود افغانستان تا شامات را در بر گرفت.

در جنگ تحمیلی دوازده روزه، افغانستانی ها هم در کنار ایرانی ها شهید و زخمی داده اند و بیش از هر ملت دیگری از دفاع مشروع ایران حمایت کرده اند و چنین اتفاقی، شایسته نیست که جوابش قطع سیم‌کارت و شدت یافتن طرح اخراج و پر رنگ شدن مهاجر ستیزی باشد.

در میان کسانی که تنها ساعاتی پس آتش بس، هدف مهاجر ستیزی قرار گرفته اند، فراوانند کسانی که سالها، در راستای مبانی فکری و اعتقادی خود، خود را مکلف به پرداخت هزینه برای ایران و انقلاب کرده اند.

آنها اکنون از دو ناحیه ضربه میخورند و هزینه می‌دهند. در ایران، گرفتار مهاجر ستیزی اند و در افغانستان، تحت ستم و ظلم طالبان، گرفتار شیعه ستیزی و فارسی ستیزی.

آنچه که تاسف بار است این است که در ایران، هیچ تفکیکی میان دوست و دشمن نیست. بسیاری از مردم افغانستان، در طول پنجاه سال، همراهی عمیق اعتقادی و قلبی با ایران و انقلاب داشته اند و مال و جان و عمر را بر سر این آرمان گذاشته اند، اما همه آنها در ایران، اکنون فقط یک اسم دارند. آنها همه، افغانی هستند و تمام.
و این وضعیت، از سوی جریان مهاجر ستیز تولید، و از سوی نیروهای انقلابی تایید و توسط نهاد های حاکمیتی تثبیت شده است.

به حاشیه رفتن اتفاق مسکو در رسانه های ایران هم یکی از مصادیق همین خطاست.

اگر آن کودک، یک کودک غربی بود که به خاطر ایران دچار آن حادثه شده بود، اکنون رسانه ها در ایران از او یک قهرمان ساخته بودند، اما چون رسانه ها در ایران، ماموریت مهاجر ستیزی گرفته اند، پس از محرز شدن اینکه آن کودک ایرانی نیست و افغانستانیست، در سکوت رسانه ای مطلق قرار گرفته است.

حاکم شدن این رویکرد مهاجر ستیزانه بدون تفکیک خوب از بد و سره از ناسره، به نفع ایران نیست.

ایران نمی‌تواند بدون به همراه داشتن ملت های منطقه، در مقابل استکبار بایستد و منطقی نیست که ملت ها، به خاطر همراهی با ایران، هزینه بدهند، اما ایرانی ها پاسخ دیگری به این همراهی بدهند.

این روند اگر اصلاح نشود، ایران تنها خواهد ماند. آنکه در سختی ها کنار ایران می ایستند، همین هایی هستند که قلبا و از روی اعتقاد، ایران و انقلاب را دوست دارند نه طالبان که صد جفا به حق ایران کرده اند و دهان شان به جیب ترامپ بسته است.

سید احمد موسوی مبلغ

نظرات(۰ دیدگاه)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *