ناامیدانهترین نگاه تاریخ
- انتشار: ۹ میزان ۱۳۹۶
- سرویس: اجتماعیدین و اندیشه
- شناسه مطلب: 31302
یونان خاستگاه داستانهای تراژدی و غمانگیز تاریخ است. این داستانها نه تنها قرنها از یونانیان اشک گرفت بلکه فیلسوفانی چون ارسطو را نیز به ارائه طرحی درباره حوادث حزنانگیز تاریخ واداشت.
سرزمین آریاییها نیز داستانهای غمانگیزی را شاهد بوده که تراژدی «سیاوش» از مشهورترین آنها است. این داستانهای افسانهای که مملو از اغراق و مبالغه بود، قرنها از آریایینژادان نیز اشک گرفتند؛ اما پس از حادثه کربلا، همه داستانهای غمگین تاریخ رنگ باختند و جای خود را به حادثه کربلا دادند.
این واقعه چنان دلخراش بود که نه تنها مسلمانها را به رقت واداشت بلکه غیرمسلمانها را نیز بر آن داشت تا صحنههای شگفتانگیز کربلا را جایگزین داستانهای اساطیری خود کنند و آن را در فرهنگ خود جای دهند. با این تعریف، کمتر آئینی در جهان است که از کربلا رنگ و بو نگرفته باشد. کتاب «فرهنگ عاشورا» نوشته «موریس دوکبری» و کتاب «حسین در اندیشه مسیحیت» نوشته «آنتوان بارا» دو کتاب از صدها عنوان کتابی هستند که در آن تاثیرپذیری عاشورا بر سراسر جهان مورد تحلیل قرار گرفته است.
بنابر این از بدو حادثه کربلا تاکنون، در بین غیرمسلمانها نیز شیفتگان امام حسین(ع) به وفور دیده میشوند که این از عظمت و بزرگی این روز حکایت دارد. به همین دلیل از سرزمین یونان که مهد داستانهای تراژدی تاریخ است تا دورترین نقطه قفقاز که سرحد سرزمین آریاییها و امریکا لاتین که سرحد جهان است، انسانهایی وجود دارند که بر هیچ آئینی نبوده و نیستند اما عشق حسینی در سینههای شان میطراود.
البته در این میان مسلمانها بیشترین توجه را به حادثه کربلا کردند. آنان از یکطرف نوه و خاندان پیامبر(ع) خود را از دست داده بودند و از طرف دیگر، احیاء و زنده شدن دین خود را از این حادثه میدانستند. جدای از این موضوع، داستان کربلا برای نوع بشر مملو از صحنههای شگفتانگیز است. از زمان حرکت امام حسین(ع) به سوی کربلا تا لحظه به خاک سپاری شهدای کربلا، چنان صحنههایی در تاریخ بشریت ثبت شده که هیچ داستان واقعی و افسانهای به پای آن نمیرسد. یکی از صحنههای بسیار تراژدی تاریخ بشر به میدان رفتن حضرت علی اکبر(ع) فرزند امام حسین(ع) است. این صحنه یکی از آن مناظر بسیار پُرماجرا و عجیب است. واقعاً عجیب است. برای امام حسین(ع) عجیب است. از جهت حضرت علی اکبر(ع) عجیب است. از جهت حضرت زینب(س) عجیب است. جالب است که از طرف دشمن هم این صحنه عجیب است. اکنون جوانی به میدان میرود که شبیهترین انسان به پیامبر اسلام(ص) است. این جوان، جزو زیباترین جوانان عالم بود؛ زیبا، رشید، شجاع. از پدر اجازه گرفت. حضرت بدون ملاحظه اذن داد. امام حسین(ع) نگاه نومیدانهای به این جوان کرد که به میدان میرود و دیگر برنخواهد گشت. در حقیقت نگاه امام حسین(ع) ناامیدانهترین نگاه تاریخ است که در آن لحظه از خود امام حسین(ع) نیز اشک گرفت. البته این گریه، گریه جزع نبود؛ این همان شدّت عاطفه است؛ چون اسلام این عاطفه را در فرد رشد میدهد. حضرت بنا کرد به گریه کردن. بعد این جمله را فرمود که همه شنیدند: خدایا خودت گواه باش؛ جوانی به سمت اینها برای جنگ رفته است که شبیه ترین فرد به رسول(ص) توست. سپس فرمود: هر وقت که دلمان برای پیامبر تنگ میشد، به این جوان نگاه میکردیم؛ اما این جوان هم به میدان رفت. روایت است که حضرت علی اکبر(ع) چندین بار به میدان رفت و دوباره به طرف پدر برگشت اما بار آخر جمله حضرت علی اکبر(ع) ثبت تاریخ است: پدرم! خداحافظ. این جمله چنان بر امام حسین(ع) تاثیر گذاشت که حاضران، خمیدگی را در کمر امام مشاهده کردند. لحظهای نگذشته بود که دشمن مثل زنبور دور علی اکبر را گرفت. هر کی هر چه در دست داشت بسوی جوان امام حسین(ع) پرتاب کرد. دقایقی بعد، صدای ضعیفی از وسط گردوغبار به گوش امام حسین رسید که پدر مرا دریاب. امام با سرعت خودش را به بالین فرزندش رساند. سر علیاکبر را در آغوش گرفت و سکوت مرگباری صحرای کربلا را فرا گرفت. دشمن هم دیگر میخکوب شده بود. امام سرش را نزدیک سر علیاکبر برد و روی صورت فرزند خم شد. همه فکر کردند که امام نیز جان به جان آفرین تسلیم کرده اما لحظهای بعد امام جوانان بنیهاشم را صدا زد که پیکر خون آلود جوانش را به خیمه ببرند. عجیب است که کمر امام حسین(ع) تا لحظهای که در گودی قتلگاه قرار گرفت، خمیده بود. السّلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
محمد مرادی
نظرات(۰ دیدگاه)