ملی‌گرایی ایرانی و تحریف شاهنامه فردوسی

  • انتشار: ۷ ثور ۱۴۰۴
  • سرویس: دیدگاه
  • شناسه مطلب: 223608

این یادداشت باید ۲۵ اردیهشت/ ثور به مناسبت روز پاس‌داشت زبان فارسی و بزرگ‌داشت حکیم ابوالقاسم فردوسی تحریر می‌یافت اما از آنجا که روز ششم ثور در جایی به مطلبی تحت عنوان «تحریف مضحک شعر فردوسی در کتیبه‌های مترو» به نقل از روزنامه اطلاعات ایران برخوردم، ناگزیر تصمیم به نوشتن یادداشت حاضر گرفتم. نخست برای این که مطمئن شوم چنین مطلبی در روزنامه اطلاعات چاپ تهران وجود دارد یا خیر؛ نسخه امروز روزنامه اطلاعات را مرور کردم. در شماره ۲۸۹۳۱ روزنامه اطلاعات که مربوط روز ششم اردیبهشت است، چنین مطلبی وجود ندارد. سپس به وب‌سایت روزنامه اطلاعات مراجعه کردم و مطلبی تحت عنوان «تحریف مضحک شعر فردوسی در کتیبه‌های مترو» را یافتم. در بخشی از این مطلب آمده است:

“به تازگی در واگن‌های مترو[تهران] کتیبه‌هایی نصب کرده‌اند که نوشته‌ها و مضامین بسیاری از آن‌ها ناپسند و تحریف سخنان و اشعار ادیبان و شاعران فارسی‌گوی است. در یکی از آن‌ها نوشته شده است؛ «اگر سر به سر تن به دشمن دهیم، از آن‌ به که گیتی به دشمن دهیم» که تحریف روشن یکی از ابیات حکیم ابوالقاسم فردوسی از این قرار است: «اگر سر به سر تن به کشتن دهیم، از آن به که ایران به دشمن دهیم.”

سوال این است که آیا واقعاً متروی تهران دست به تحریف و تغییر شعر فردوسی زده و به جای کلمه «ایران»، واژه «گیتی» را نوشته است؟
پاسخ، صریح و روشن است؛ متروی تهران صحیح نوشته و گیتی درست است اما از آنجا که خلاف جریان رودخانه شنا کرده، مورد انتقاد جریان‌های ملی‌گرایی قرار گرفته است. توضیح این که در قدیمی‌ترین نسخه‌های شاهنامه واژه «گیتی» و در برخی نسخه‌ها کلمه «کشور» آمده است و کلمه «ایران» در هیچ نسخه معتبری وجود ندارد.

اصل موضوع از این قرار است که فردوسی در ذیل داستان «خاقان چین» ماجرای آماده شدن «افراسیاب» برای جنگ با لشکر «ایران تمدنی» و رستم را به نظم کشیده است. وقتی افراسیاب فرمانروای سرزمین توران و سران لشکر او از حرکت رستم به سوی توران اطلاع یافتند، برای جنگ آماده شده و شروع به رجزخوانی کردند. سرداران لشکر افراسیاب برای روحیه دادن به افراسیاب چنین گفتند:
همه سر به سر تن به کشتن دهیم
به آید که گیتی به دشمن دهیم

اینجا بود که افراسیاب روحیه گرفت زیرا قبل از آن، از فتوحات و پیشروی رستم اطلاع حاصل کرده و روحیه خود را باخته بود. سپس فردوسی وضعیت روحی و جنگی افراسیاب را پس از شنیدن شعار سران لشکرش، چنین بیان کرده است:
چو بشنید افراسیاب این سخن
فراموش کرد آن نبرد کهن
بفرمود تا لشکر آراستند
بکین نو از جای برخاستند

تا اینجا روشن شد که بیت زیر
همه سر به سر تن به کشتن دهیم
به آید که گیتی به دشمن دهیم
از قول سپاه افراسیاب شاه توران برای ترغیب و تشویق او به جنگ با سپاه رستم، گفته شده است. لذا سپاه افراسیاب، «ایران باستان» را مال خود نمی‌دانستند تا برای حفظ آن، خود را به کشتن دهند بلکه آنها ادعای فرمانروایی بر گیتی(جهان) را داشتند و برای این که گیتی از دست آنها خارج نشود، عهد کردند که همه سر به سر تن به کشتن دهند، بهتر از این است که گیتی را از دست بدهند.

با این توضیح؛ در «ایران فعلی» در ارتباط با این بیت از شاهنامه، دو اشتباه صورت می‌گیرد که در کتاب‌های درسی این کشور نیز راه پیدا کرده است. یکی تحریف کلمه گیتی است که واژه ایران جایگزین آن شده است و اشتباه دوم نیز استناد به شعار سپاه رقیب رستم و «ایران باستان» است که نقض غرض است. در حقیقت سرداران سپاه افراسیاب این شعار حماسی را علیه «ایرانیان باستان» گفته‌اند که اگر امروز کسی در ایران به این بیت برای وطن‌دوستی استناد کند، در واقع به شعار رقیب استناد کرده است.

این که ایران را با اصطلاحاتی چون «فعلی»، «باستانی» و یا «تمدنی» تفکیک می‌کنم، جلوگیری از ادغام دو مقطع تاریخی است. منظور از ایران فعلی، جغرافیای سیاسی ایران فعلی است اما وقتی از ایران باستان و ایران تمدنی حرف به میان می‌آید همه ملت‌های منطقه از جمله افغانستان را دربر‌می‌گیرد. به همین دلیل یک افغانستانی جدا از این که اهل کشور افغانستان است، عضوی از پیکر ایران تمدنی نیز است. واژه‌هایی چون «ایران»، «ایرانی»، «ایرانیان» در شاهنامه فردوسی نیز همین مفهوم را می‌رساند. لذا در این یادداشت، دعوا روی کلمه ایران نیست بلکه تحریف در شاهنامه فردوسی و جلوگیری از درهم آمیختگی دو مقطع تاریخی است.

از این بحث که بگذریم، یکی دیگر از تحریف‌هایی که با استناد به شاهنامه انجام و به فردوسی منسوب می‌شود، این بیت مشهور است:

چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

انتساب این بیت به فردوسی و شاهنامه، از تحریف گذشته بلکه جعل است که صدای مصصحان و پژوهشگران شاهنامه از جمله «ملک‌الشعرای بهار»، «مجتبی مینوی» و «جلال خالقی مطلق» نیز را درآورده است زیرا چنین بیتی در هیچیک از نسخ متقدم و متأخر شاهنامه وجود ندارد.

حال سوال این است که چرا برخی از ابیات شاهنامه در ایران معاصر، تحریف و یا کلاً جعل شده است؟ برای رسیدن به این پاسخ، نیاز است تا اوضاع جهان را پس از جنگ اول جهانی و به میان آمدن حزب نازی در آلمان بدانیم. در آن سال‌ها که نیمه اول قرن گذشته میلادی را دربر می‌گرفت، حرکتی در آلمان شکل گرفت که مبتنی بر برتری‌طلبی‌نژادی بود. سپس این موج بسیاری از کشورهای جهان از جمله افغانستان، ایران و ترکیه را هم دربرگرفت. این حرکت خود را در افغانستان در برتری‌طلبی قومی نشان داد. در ایران و ترکیه نیز ناسیونالیسم و ملی‌گرایی رونق گرفت. در چنین شرایطی که آن را باید حاصل اوضاع سیاسی جهان دانست، در سه کشور افغانستان، ایران و ترکیه اقداماتی برای به کرسی نشاندن سیاست‌های جریان‌های حاکم انجام شد. یکی از این اقدامات تحریف و جعل تاریخ بود. خلق کتاب «پته خزانه» در افغانستان و تحریف تاریخ و دست بردن به متون کهن فارسی از جمله کاستن و افزودن در ابیات شاهنامه در ایران، بخشی از این تلاش‌ها بود.

سخن آخر این که هرچند در حال حاضر اوضاع جهان متفاوت‌تر از پسا جنگ اول جهانی و دوره نازی‌ها است اما با گذشت چندین دهه از آن زمان، هنوز رگه‌های از ناسیونالیسم در ترکیه زیر چتر پان‌ترکیسم، در ایران در سایه ملی‌گرایی و در افغانستان زیر سقف برتری‌طلبی قومی دیده می‌شود.

محمد مرادی

نظرات(۰ دیدگاه)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *