فرضیۀ تغییر طالبان؛ پندار یا واقعیت؟!

  • انتشار: ۴ سنبله ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 119526

برخی از طرفداران گروه طالبان، با انگیزه‌های گوناگون، فرضیۀ تغییر و اصلاح طالبان را مطرح می‌کنند. مردم افغانستان که شاهد رفتار طالبان در واقعیت زندگی خود هستند، از طرح فرض تغییر، «تطهیر طالبان» تعبیر می‌کنند. اثبات ادعای تغییر طالبان، بدون شناخت خاستگاه فکری، ساختار، اهداف، انگیزه‌ها، ابزارها و سنجش رفتار این گروه، امکان‌پذیر نیست.

خاستگاه فکری طالبان، مکتب دیوبندی شبه‌قارۀ هند است. اندیشۀ شاه ولی‌الله دهلوی (۱۲۳۹ ق.)، معاصر محمدبن عبدالوهاب که با وی در مدینه تحصیل‌کرده بود، آبش‌خور فکری مکتب دیوبندیسم است. «محمدقاسم نناطاوی» پیرو مکتب شاه ولی‌الله، در سال ۱۲۸۳ دارالعلوم «دیوبندی» را در ایالت «اتار پرادیش» هند تاسیس کرد که در زمان کوتاهی مرجع گروه‌های بنیادگرا و جزم‌اندیشان بسیاری در کشورهای اسلامی شد. دیوبندها در دوران جدایی پاکستان از هندوستان در سال ۱۹۴۷ م. رنگ رادیکال‌تری به خود گرفته و در حال حاضر به دو گروه تقسیم شده که رهبری جناح اکثریت آن را مولانا فضل‌الرحمان عهده‌دار شد و رهبری جناح اقلیت به عهدۀ مولانا سمیع‌الحق بود که هر دو پشتون‌تبارند و در شکل‌گیری طالبان افغانستان نقش برجسته‌ای داشته‌اند.

دیوبندی‌ها از نظر فکری و عقایید، با اندیشۀ سلفی و وهابیت ارتباط نزدیک دارند. گروه‌های سیاسی وابسته به دیوبندیسم، در عرصۀ سیاسی «جماعهالعلما اسلام» و در عرصه اجتماعی و فرهنگی «سپاه صحابه» و «اهل حدیث» است که دارای اهداف و شعارهای یک‌سان و برخوردار از حامیان خارجی هستند.
فرضیۀ تغییر طالبان در عرصۀ فکری غیر ممکن است چون طالبان افغانستان از نظر علمی و فکری در حد عبور از مکتب دیوبندیسم نیستند و نمودی از آن مشاهده نشده است.
تغییر طالبان در عرصۀ اندیشۀ سیاسی نیز نمودی ندارد. طالبان مانند دهۀ هفتار بر نظام سیاسی غیر انتخابی «امارت اسلامی» تاکید دارد.
طرح برخی مفاهیم مبهم مانند «حکومت همه‌شمول»، نیز نویدی از تغییر در اندیشۀ سیاسی طالبان ندارد. طالبان نه حکومت انتخابی را پذیرفته و نه حصار انحصار در پوستۀ قومیت را شکسته است. طرح ابهام‌آلود حکومت همه‌شمول، در حد استخدام چند کارمند مطیع مطرح است، نه بیشتر لز آن.
وقتی قدرت، دادنی بشد، پس گرفتنی است. مردم افغانستان به کمتر از نظام انتخابی راضی نخواهند بود.
تغییر طالبان در عرصۀ حقوق زنان مشاهده نمی‌شود. براساس گفته‌های سران طالبان و رفتار طالبان، زنان شاغل فعلا حق رفتن بر سر کارشان را ندارند. تفکیک جنسیتی را در دانشگاه‌ها خواستار شده‌اند.
طالبان، حقوق اقوام متکثر افغانستان را نادیده گرفته، تمام قدرت را در انحصار گروه خود و حد اکثر قوم خاص به انحصار کشیده است.
تا کنون نمودی از هم‌پذیری اقوام در بینش و رفتار طالبان مشاهده نمی‌شود. در شورای دوازده نفره‌ای که قرار است قدرت را به دست بگیرند و وزیرانی که معرفی کرده‌اند، همه مولوی های طالبان و از قوم خاص هستند.
طالبان، از حکومت‌داری چیز خاصی نمی‌دانند و با تکنولوژی آشنایی ندارند. حتی حاضری دیجیتال کارمندان را به کاغذی تبذیل کرده‌اند.
برخی از افراد طالبان، حتی شهربازی و اسباب بازی کودکان را ندیده‌اند و با شگفتی اسباب بازی کودکان زیر ده‌سال را با اشتیاق سوار می‌شوند و قهقهه می‌زنند.
حتی تغییر طالبان در رفتار ظاهری با مردم در سطح شهر، قابل مشاهده نیست که هیچ، رفتار طالبان به گونۀ فاجعه‌آمیزی غیر مدنی و غیر انسانی است.
فیلم‌های بسیاری از کشتن افراد به دلیل وابستگی قومی، زبانی و…، لت‌وکوب، شکستن سر، با دو پا پریدن به شکم زنان، تحقیر، شکستن موبایل و… منتشر شده است.
تغییر طالبان به زودی غیر ممکن و در درازمدت بسیار دشوار است. چون طالبان از نظر فکری بنیادگرا، سلفی و ظاهرگرا هستند.
از نظر ساختار گروهی، دارای مجموعه‌های مستقلی هستند که به دلایل منافع کلان، کنار هم هستند. افزون بر آن، همان گونه که گرایش شدید قومی دارند، گراش‌های شدید طایفگی و زایی‌زایی قدرتمندی نیز دارند.
طالبان، سازمان منظم افراد آموزش دیده و با سواد نیستند، بلکه مجموعۀ توده‌ای است که با انگیزه‌های عمدتا قومی، فرقه‌ای، فقر و… به شدت تحریک شده‌اند، به گونه‌ای که برای رسیدن به هدف استیلای قومی، حاضرند واسکت انتحاری/ جلیقه‌ی مرگ بپوشند، خود و مجموعۀ انسان‌های بی‌گناه را در سطح شهر، مسجد، مکتب، دنشگاه، کلپ ورزشی، تالار عروسی و… بکشند. کنترل چنین گروه توده‌ای کار آسانی نیست.
طالب بی‌سوادی که تحت تاثیر تلبیغات ضرورت استیلای قومی، رسیدن به حورالعین، انسانیت‌زدایی از قزبانیان، به انباری نفرت تبدیل شده‌اند، به آسانی قابل تغییر نیستند.
غرور تفنگ، جهل، تمایل غریزی اعمال قدرت فردی، انگیزۀ استیلای قومی و… کنترل و اصلاح تودۀ طالب را دشوار و در حد محال جلوه می‌دهد.

سران طالبان نمی‌توانند با فشار، این گروه گسستۀ به‌ظاهر به هم پیوسته را به اصلاح وادار کنند. ریشه سران طالبان، در گرو شعارهای واپس‌گرایانه‌ای است که تاحالا مطرح کرده‌اند. تغییر ناگهانی و صد و هشتاد درجه‌ای سران طالبان، با خطر شورش‌ گروه‌های مختلف داخل این گروه توده‌وار مواجه خواهد کرد.
تغییر طالبان، در حد شکم‌های برآمدۀ سران طالبان که در هتل‌های لوکس قطر، پیشاور و… زیسته‌اند، می‌تواند باورپذیر باشد.
سران طالبان که با زندگی مرفه، مزۀ تکنولوژی، سفر با هواپیمای لوکس و… عادت کرده‌اند، تمایل دارند که قدرت را از تجملات آن حفظ کنند.
فرضیۀ تغییر طالبان، به این زودی غیر ممکن و در درازمدت بسیار دشوار است. طرح این فرضیه، کاملا سوگیرانه، سطحی‌نگرانه، سیاسی و فریبنده است.
هیچ‌ تغییر فکری، سیاسی، توان حکومت‌داری، رفتار محترمانه با شهروندان، رعایت حقوق زنان، حقوق بشر و… در طالبان مشاهده نمی‌شود.
اگر طالبان تا کنون از رفتار بسیار خشن دهۀ هفتادی تا حدودی پرهیز می‌کنند و عفو عمومی اعلان می‌کنند و از استخدام چند مامور مطیع در حکومت سخن می‌گویند، منتظر خارج شدن از لیست سیاه تروریستی و شناسایی دولت‌شان هستند. پس از آن، معلوم نیست چه بر سر ملت بیاورند؟!
طالبان هنوز سرمست بادۀ پیروزی اعطایی امریکا، خلیل‌زاد، کرزی و اشرف غنی هستند، نمی‌دانند که با فاجعۀ هولناک وضعیت فروپاشی کامل مواجه هستند که ادامۀ حکومت را ناممکن خواهد ساخت.

محمدی شاری

نظرات(۰ دیدگاه)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *