از قیام امام حسین (ع) بیاموزیم!

درس پنجم| آزادگی

  • انتشار: ۲۳ اسد ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهدین و اندیشه
  • شناسه مطلب: 118727


پادشاه سخن فارسی؛ سعدی شیرازی در “گلستان” می‌نویسد: «حکیمی را پرسیدند چندین درخت نامور که خدای عزّوجل آفریده است و برومند، هیچ‌یک را آزاد نخوانده‌اند مگر سرو را که ثمره‌ای ندارد، در این چه حکمت است؟

گفت: هر درختی را ثمره‌ای معیّن است که به وقتی معلوم به وجود آن تازه آید و گاهی به عدم آن پژمرده شود و سرو را هیچ از این نیست و همه وقتی خوش است و این است صفت آزادگان.
گرت ز دست برآید چو نخل باش کریمورت ز دست نیاید چو سرو باش آزاد

آزادگان بسیاری را در تاریخ سراغ داریم که به عزّ آزادگی سرمست بوده‌اند و متاع دنیا در نزد آنان ناچیز شمرده می‌شده است؛ چنان‌که گفته‌اند هنر کیمیاگری آن است که خاک را تبدیل به زر می‌کنند و امّا هنر آزادگان این است که زر را تبدیل به خاک می‌کنند؛ یعنی اگر آموزه‌های آنان را بپذیری، در نظر تو ارزش زر با خاک برابر می‌شود. سرّ دوری مردان خدا از منابع قدرت و ثروت در آزادگی آنان نهفته بوده است.

امّا امام حسین (ع) از این منزل هم فراتر رفته بود؛ او نه تنها آزادگی خود را به سیم و زر و جاه و مقام معاوضه نمی‌کرد؛ بلکه او زندگی بدون آزادگی را نیز نمی‌پذیرفت؛ آن‌گاه که سپاه یزید او را مجبور کردند که از حفظ جان و حفظ آزادگی یکی را باید انتخاب کند، او از جان خود و جان جوانان و عزیزان خود گذشت و آزادگی را برگزید و فرمود:
«آگاه باشید! ناپاک‌زاده فرزند ناپاک‌زاده، مرا میان دو چیز مجبور کرده است؛ ‌بین مرگ و ذلّت،‌ ولی هیهات که ما آزادگان ذلّت و خواری را بپذیریم. خداوند پذیرش ذلّت را بر ما و بر پیامبر و مؤمنان روا نداشته است و دامن‌های پاک و دارای اصالت و شرف و خاندان و همّت والا و عزّت نفس ما هرگز اجازه نمی‌دهد اطاعت فرومایگان را بر مرگ شرافت‌مندانه ترجیح دهیم.»

عباس محمود عقاد، از نویسندگان بزرگ مصری در کتاب: “ابوالشهداء حسین ابن علی(ع)” می‌نویسد: «نه تنها مسلمانان؛ بلکه غیرمسلمانان نیز از قیام امام حسین درس آزادگی، جوانمردی، ایثار و مقاومت در برابر ستمگران گرفته‌اند. از سفیر مسیحی که در همان مجلس یزید به او اعتراض کرد بگیریم تا برسیم به قرون میانه، تا روزگار خودمان.»
در فرهنگ اسلامی، انسان آزاد آفریده شده است؛ چنان‌که امام علی (ع) می‌فرماید: «ای انسان تو را خدا آزاد آفریده است؛ پس طوق بندگی کسی را به گردن میاویز.»

بر این اساس انسان دو نوع زندگی می‌تواند داشته باشد: زندگی با آزادگی و زندگی با بردگی. زندگی آزاد و عزّت‌مندانه در پرتو پذیرش ولایت خدا و اولیاء خدا، و زندگی ذلیلانه در پرتو پذیرش ولایت کفر و شرک و ستمگران است. همراهی و دوستی با دشمنان خدا نیز ذلّت و خواری است. خداوند در قرآن به مؤمنان هشدار می‌دهد که دشمن من و دشمن خود را به ولایت بر نگیرید.
امام ‌حسین(ع) در دامن پدر و مادری تربیت شده است که مرگ با آزادگی را زندگی و زندگی با ذلّت را عین مرگ می‌دانست: «فالموت فی حیاتکم مقهورین و الحیاه فی موتکم قاهرین.» آن بزرگوار در جای دیگری می‌فرماید: «و الله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افرّ فرار العبید.» (به خدا سوگند همانند افراد فرومایه تسلیم شما نمی‌شوم و مانند بردگان نیز فرار نمی‌کنم.)
آزادگی و آزادمنشی حسینی به او اجازه نمی‌داد که برای چند روز بیش‌تر زنده ماندن، با فردی مانند یزید بیعت کند؛ زیرا بیعت با یزید به معنای تأیید حکومت و کارهای ناپسند او بود.

در سخنان یاد شده، امام(ع) به ما می‌آموزد که در برابر غیرخدا آزاده و سربلند باشید. آن بزرگوار در جای دیگر می‌فرماید: «من در چنین محیط ذلّت‌باری مرگ را جز سعادت و زندگی با این ستمگران را جز رنج و نکبت نمی‌دانم.»

در عصر عاشورا که اصحاب و فرزندان و برادرزادگان امام حسین (ع) به شهادت رسیده بودند و آن حضرت با زخم‌های فراوان خون‌چکان در میدان یکه و تنها مانده بود و گاهی صدای خود را به: «هل من ناصر ینصرنی»، بلند می‌کرد، ناگهان متوجّه شد که شمر با جمعی از اوباش کوفی به سوی خیمه‌های او می‌روند. غیرت حسینی به جوش آمد، راه بر شمر و یارانش بست و این جمله تاریخی را بیان فرمود: «یا شیعه آل ابی‌سفیان! ان لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد، فکونوا احراراً فی دنیاکم.» (ای پیروان ابوسفیان! اگر دین ندارید و از عذاب قیام نمی‌ترسید، در زندگی دنیا آزاده باشید. بعد فرمودند: من با شما می‌جنگم، به اهل‌بیت من چه کار دارید؟»

بنابراین یکی از درس‌های قیام امام حسین (ع) آزادگی و سربلندی است. ارزش آزادگی حتّی بیش از خود زندگی می‌باشد. انسان آزاده، آزادگی خود را به هیچ چیز این دنیا معاوضه نمی‌کند.

سید اسحاق شجاعی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟