دا وطن ولی نه جوړېږی؟ چرا این وطن درست نمیشود؟
- انتشار: ۷ حمل ۱۴۰۰
- سرویس: دیدگاهگوناگون
- شناسه مطلب: 109141

این تصاویر متعلق به قندهار است که دو مورد آن به ۱۴۰ سال پیش برمیگردد و دو عکس دیگر مربوط به پل ارغنداب این ولایت است که دو روز پیش تخریب شد. این عکسها گویای این حقیقت است که با گذشت یکونیم قرن، هنوز تغییری در این سرزمین ایجاد نشده است. البته به تعبیر دقیقتر، این وضعیت نه تنها ۱۴۰ سال بلکه ۲۸۰ سال است که ادامه دارد. عکسهای قدیمی به سالهای ۱۸۷۸ تا ۱۸۸۰میلادی به زمان جنگ دوم افغان و انگلیس برمیگردد که توسط «جانبورک» عکاس ایرلندی گرفته شده است.
به عکسها خوب دقت کنید؛ چه میبینید؟
اینجا مرکز شهر قندهار است که جز ویرانهها، چیز دیگری دیده نمیشود.
آیا انگلیسها این شهر را خراب کرده بودند؟
نخیر، زمانی که انگلیسها در سال ۱۸۷۸میلادی به افغانستان و قندهار آمدند، شهر قندهار خراب شده بود.
پس چه کسی شهر قندهار را خراب کرده بود؟
«نورمحمد نوری» که در آن زمان خود شاهد ویرانی شهر قندهار بود در کتاب «گلشن امارت» به صورت مفصل چگونگی ویرانی این شهر را توسط «امیر محمدافضلخان/ پدر عبدالرحمانخان»، «امیر شیرعلی خان» و «امیر محمداعظم خان» فرزندان امیر دوستمحمد خان، شرح داده است. وی جامعترین گزارش را از درگیریهای شهر قندهار ارائه کرده است که چگونه حامیان این سه برادر به جان هم افتاده بودند و خانههای یکدیگر را به آتش میکشیدند و شهر را خراب میکردند.
دوباره به اصل مطلب برمیگردیم. دو تصویر دیگر که در آن یک پل شکسته به چشم میخورد، شهرستان یا ولسوالی ارغنداب ولایت قندهار است. این پل نرسیده به منطقه «خواجه ملک» در منطقه «باغ سرکاری» واقع شده است که باغات میوه را به سرک اصلی وصل میکند. زمانی که هنوز این پل ساخته نشده بود، با بسیار مشقت به آن طرف رودخانه ارغنداب میرفتیم اما در سالهای اخیر که این پل ساخته شد، ضمن تسهیل در عبور و مرر، صنعت باغداری و صادرات میوه به خارج از قندهار و افغانستان نیز رونق گرفت.
به طور قطع، کسی که این پل را روز چهارشنبه چهارم حمل ۱۴۰۰ تخریب کرده است، نه غیرمسلمان بوده و نه خارجی بلکه آدم همین محل یا کمی آنطرف بوده است. میپذیریم که یکی از عوامل ویرانی افغانستان خارجیها هستند اما از حقیقت نگذریم که عامل اصلی ویرانی این کشور، خود افغانها بوده و هستند.
این که افغانها چرا کشور خود را خراب میکنند، تاکنون بحثهای زیادی صورت گرفته است و پاسخهایی هم به آن داده شده است. بدون شک که عوامل جنگ و ویرانی افغانستان زیاد است. شما هر عاملی را که به این عوامل اضافه کنید، به بیراهه نرفتهاید اما من در نوشتههایم، یک عامل دیگر را که کمتر به آن توجه شده است، اضافه کردهام. این عامل، ناسازگاری روحیه صحرانوردی و بدوی با مظاهر مدنیت و مدرنیته است. در یادداشتهای قبلیام به این موضوع پرداخته شده و من این الگو را از مقدمه «ابنخلدون» جامعهشناس تونسی و دیدگاههای «رنهگروسه» مورخ و شرقشناس فرانسوی گرفتهام. اگر نظرات این دو دانشمند به صورت آکادمیک مورد بحث قرار بگیرد، بخشی از بحران افغانستان که تاکنون زیر لایههای دود و آتش پنهان مانده، آشکار خواهد شد زیرا با مطالعه آثار این دو تن است که پی میبریم جامعه افغانستان شبیه الگوهای مطرح در تالیفات آنان است.
جدای از بحثهای کتابخانهای، حضور میدانی نویسنده در محل و محیط، هم مؤید این مطلب است که روحیه صحرانوردی، به شدت در برابر مدرنیته مقاومت میکند. بر اساس این دیدگاه، صحرانوردان، پیشرفت و ترقی را در تضاد با فرهنگ قبیلهای و بدوی میدانند، لذا به هر طریقی شده، جلو پیشرفت را میگیرند و شهرها را با مناطق روستایی همسانسازی میکنند. حاصل این همسانسازی، ویرانی شهرها و نابودی مظاهر شهری را به دنبال دارد و این گونه است که افغانستان درست نمیشود.
محمد مرادی
نظرات(۰ دیدگاه)