بدفهمی و کجفهمی!
- انتشار: ۲۷ جدی ۱۳۹۹
- سرویس: دیدگاهگوناگون
- شناسه مطلب: 104596

اکنون جنجال بر محور تاجیک و هزاره در دایکندی جریان دارد. قبلاً همین جنجال میان سادات و هزارهها جریان داشت. شاید فردا همین کشمکش میان بلوچها و هزارههای کجران پیش بیاید و پس فردا میان بیاتها و هزارههای غزنی.
ریشه و منشأ تمام این چالشها و تنشها به یک «بدفهمی» و «کجفهمی» ساده و عمومی بر میگردد. بدفهمیای که نه تنها تودۀ مردم؛ بلکه نخبگان و سوادمندان ما نیز شدیداً و عمیقاً به آن مبتلا هستند.
آن «کجفهمی» عمومی این است که ما «قوم» و «قومیّت» را با «نژاد» و «تبار» و «نَسَب» مساوی تلقی کردهایم و دو امرِ متفاوت را امرِ واحد پنداشتهایم. در حالی که «نژاد» و «نسب» به مجموعهای خصوصیات ذاتی، ارثی، ژنتیکی، فیزیکی و قابلِ مشاهدهای انسانها (مانند رنگِ پوست، قد، اندام، ساخت و بافتِ چهره و دیگر خصوصیات جسمی و زیستی) اشاره و دلالت دارد؛ اما «قوم» و «قومیّت» به مجموعهای صفات و خصوصیاتِ ذهنی، فرهنگی، اکتسابی و غیرقابلِ مشاهدۀ انسانها (مانند زبان، مذهب، خُلق و خوی، عادات، فرهنگ و سنتها) دلالت و اشارت دارد.
به عبارت دیگر «قومیّت» یک ساختار و چارچوب فرهنگی ـ زبانیِ قابلِ اکتساب و متغیّر است؛ نه چارچوبِِ خونی ـ نژادی که قابل تغییر و دستکاری نیست. به عبارت سوم، حدود و مرزهای «قومیّت» با عناصر فرهنگی (زبان، عادات، اخلاق، مذهب و سنتها) تعیین و تعریف میشود؛ نه با عناصرِ فیزیکی و زیستی و جسمی مانند خون و نژاد و تبار و رنگِ پوست و ساختمان جمجمه.
برپایهای آنچه گفته شد، مجموعهی انسانهایی که دارای خصوصیات جسمی و فیزیکی و ژنتیکیِ یکسان و برخوردار از نیاکان و منشأ خونی مشترک هستند؛ یک «نژاد» و «تبار» را تشکیل میدهند و همخون و همریشه و همتبار به شمار میروند. در مقابل، مجموعهای انسانهایی که دارای زبان، فرهنگ، مذهب، اخلاق، عادات و سرنوشتِ مشترک هستند؛ یک «قوم» یا «قومیّت» را تشکیل میدهند.
به طور مثال، مجموعهی انسانهایی که قوم «پشتون» را تشکیل میدهند، هرگز دارای خون و نژاد و نیاکانِ مشترک نیستند؛ بلکه گروهها و انسانهای عربتبار، ترکتبار، بلوچتبار، هندیتبار، پشهایتبار و … که زبانِ پشتو و فرهنگ و آداب و اخلاقِ پشتونهای اولیه را پذیرفتهاند، اینک «قومیّت» پشتون به شمار میروند.
به همین قیاس و سیاق، مجموعهی قبایل، گروهها و انسانهای ترک و فارس و عرب و مغول و پشهای و نورستانی که زبان فارسی و اخلاق و آداب و عادات و فرهنگِ تاجیکها را پذیرفتهاند؛ اینک قومیت «تاجیک» را تشکیل میدهند.
باز به همین قیاس و سیاق، مجموعهای گروهها، قبیلهها و انسانهایی که زبان و فرهنگ و عادات و آداب و اخلاقِ هزارهگی دارند و با هزارهها احساس همسرنوشتی میکنند؛ مجموعاً قومیّت «هزاره» را تشکیل میدهند؛ اعم از اینکه تبار و نسب شان به عرب و ترک و مغول و فارس و سایر تیرهها و تبارها برسد.
البته این «هزاره» بودن از لحاظ «قومیّت» هیچ تغییری در تبار و نسب آنان ایجاد نمیکند. ساداتِ هزاره همچنان از لحاظ تباری «عرب» و «بنیهاشم» هستند و تاجیکها و بلوچها کماکان تاجیکتبار و بلوچتبار باقی خواهند ماند.
مسیح ارزگانی
نظرات(۰ دیدگاه)