آینده مبهم روابط آمریکا و طالبان
- انتشار: ۸ دلو ۱۴۰۳
- سرویس: دیدگاه
- شناسه مطلب: 212290
رابطه میان گروه طالبان و ایالات متحده، به عنوان یکی از پیچیدهترین و چندوجهیترین تعاملات سیاسی معاصر، بازتابی از فراز و نشیبهای تحولات دو دهه گذشته در منطقه است.
این روابط که در آغاز، ریشه در بحران جنگهای دهه هفتاد افغانستان داشت، با حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر، در مسیر خود از جنگ تمامعیار تا میزهای مذاکره و نهایتاً بازگشت طالبان به قدرت، تغییرات عمیق و سرنوشتسازی را تجربه کرد.
به عبارت دیگر، در پی سقوط دولت اشرف غنی و بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان در سال ۲۰۲۱، روابط طالبان و ایالات متحده وارد مرحلهای جدید و پیچیده شد.
این تحولات، که بازتابی از تاریخ پرچالش این دو بازیگر در دهههای اخیر است، روندی از مخالفت و درگیری تا دیپلماسی و گفتگو را طی کردهاند.
از آغاز روابط پرتنش پس از حملات ۱۱ سپتامبر، تا مذاکرات پر فراز و نشیب و توافق دوحه، هر مرحله از این تعاملات پیامدهایی بزرگ برای امنیت جهانی، منطقهای و داخلی افغانستان به همراه داشته است.
این گزارش تلاش میکند تا ضمن بررسی ابعاد مختلف روابط طالبان و آمریکا، از گذشته تا امروز، به تحلیل چشماندازهای آینده این روابط و تاثیرات آن بر سیاستهای بینالمللی بپردازد.
ظهور طالبان و پایهریزی تنش با غرب:
گروه طالبان در دهه ۱۹۹۰، در فضایی از بیثباتی و آشوب پس از جنگهای داخلی افغانستان و خروج نیروهای شوروی، به عنوان نیرویی مدعی نظم و امنیت پا به عرصه قدرت گذاشت.
این گروه که با شعار اجرای شریعت و پایان دادن به جنگ داخلی موفق به جلب حمایت برخی اقشار جامعه شد، در سال ۱۹۹۶ حکومت خود را در کابل برقرار کرد.
اما از همان ابتدا، طالبان با اقداماتی چون پناه دادن به شبکه القاعده، خود را در تقابل با نظام بینالملل قرار دادند.
در رأس این تقابل، حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ قرار داشت که به رهبری القاعده و با استفاده از پایگاههای عملیاتی این گروه در افغانستان صورت گرفت.
وقوع این حملات نه تنها روابط طالبان و آمریکا را وارد مرحلهای جدید کرد، بلکه سرنوشت افغانستان را برای دههها دستخوش تغییر ساخت.
آغاز جنگ: پاسخ آمریکا به حملات تروریستی
حملات ۱۱ سپتامبر، به عنوان نقطه عطفی در تاریخ معاصر، به سرعت واکنش شدید ایالات متحده را برانگیخت.
این کشور با حمایت ائتلاف بینالمللی، عملیات نظامی گستردهای را با هدف نابودی القاعده و سرنگونی طالبان آغاز کرد.
در نتیجه این عملیات، ظرف چند ماه حکومت طالبان فروپاشید و رهبران آن به مناطق مرزی افغانستان و پاکستان گریختند.
با این حال، تصور ایالات متحده مبنی بر پایان سریع جنگ، به زودی جای خود را به واقعیت تلخی داد. طالبان، با حمایت برخی قدرتهای منطقهای، به تدریج به نیرویی شورشی تبدیل شدند که توان ضربه زدن نیروهای آمریکایی و ناتو و بالابردن هزینه های حضور آنها در افغانستان را داشتند.
طولانی شدن جنگ و تغییر استراتژی آمریکا
در دهه اول حضور نظامی آمریکا در افغانستان، تلاش برای تثبیت دولت مرکزی و ایجاد امنیت، به یکی از پرچالشترین مأموریتهای نظامی و سیاسی واشنگتن بدل شد.
با ناکامی نیروهای خارجی در ایجاد صلح پایدار، جنگ افغانستان به یک معضل جدی برای سیاستمداران آمریکایی تبدیل شد.
دولت اوباما در سال ۲۰۰۹ تلاش کرد با اعزام نیروهای بیشتر و اجرای استراتژیهای جدید، موازنه قدرت را تغییر دهد. اما این اقدامات نیز ناکام ماند.
بدین ترتیب، ایالات متحده به تدریج به این نتیجه رسید که راهحل نظامی نمیتواند بحران افغانستان را پایان دهد و باید مسیر دیپلماتیک را در پیش گیرد.
شروع مذاکرات و بازتعریف تعاملات
با گذشت زمان و افزایش پیچیدگیهای جنگ، ایده مذاکره با طالبان به عنوان یک راهحل عملی مطرح شد.
در این دوره، ایالات متحده و طالبان با میانجیگری کشورهایی مانند قطر و پاکستان، مذاکراتی غیررسمی را آغاز کردند.
طالبان در این مذاکرات همواره بر خروج کامل نیروهای خارجی تأکید داشتند، در حالی که واشنگتن خواهان تضمینهایی در خصوص توقف حمایت از گروههای تروریستی و حفظ دستاوردهای حقوق بشری بود.
اگرچه این مذاکرات در ابتدا با چالشهای بسیاری روبرو شد، اما زمینهساز توافق تاریخی دوحه گردید.
توافق دوحه: فصل جدیدی در روابط طالبان و آمریکا
در فبروری ۲۰۲۰، توافق دوحه میان ایالات متحده و طالبان به امضا رسید.
این توافقنامه که در نتیجه ماهها مذاکره حاصل شد، نقطه عطفی در تاریخ روابط دو طرف بود. این توافق شامل چهار محور اصلی بود:
۱. خروج تدریجی نیروهای آمریکایی و ناتو از افغانستان.
۲. تعهد طالبان به جلوگیری از استفاده گروههای تروریستی از خاک افغانستان.
۳. آغاز مذاکرات بینالافغانی.
۴. آزادی زندانیان دو طرف به عنوان گامی در راستای اعتمادسازی.
این توافقنامه، اگرچه به عنوان موفقیتی دیپلماتیک معرفی شد، اما نگرانیهایی در خصوص پیامدهای آن به ویژه برای دولت افغانستان و جامعه مدنی این کشور وجود داشت.
خروج نیروهای آمریکایی و بازگشت طالبان به قدرت
خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان در سال ۲۰۲۱، که به سرعت و بدون هماهنگی کافی با دولت افغانستان انجام شد، زمینه را برای بازگشت طالبان به قدرت هموار کرد.
این گروه، در کمتر از یک ماه، توانست کنترل بخشهای مختلف کشور را به دست گیرد و در اوت ۲۰۲۱ وارد کابل شد و از آن زمان تاکنون، طالبان بار دیگر حاکمیت خود را اعلام کرده و با چالشهای متعددی در عرصه داخلی و بینالمللی مواجه شدهاند.
چالشهای کنونی در روابط طالبان و آمریکا
پس از بازگشت طالبان به قدرت، روابط این گروه با ایالات متحده وارد مرحلهای از تنش و تعاملات محتاطانه شد.
از جمله مهمترین چالشهای کنونی در این روابط میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. مسائل حقوق بشری: جامعه بینالمللی، به ویژه ایالات متحده، طالبان را به دلیل محدودیتهای شدید بر زنان و اقلیتها به شدت مورد انتقاد قرار داده است.
۲. اقتصاد و تحریمها: مسدود شدن میلیاردها دلار از داراییهای افغانستان توسط آمریکا، ضربه سنگینی به اقتصاد این کشور وارد کرده است.
۳. امنیت و مبارزه با تروریسم: افزایش نگرانیها در خصوص فعالیت گروههای تروریستی مانند القاعده و داعش در افغانستان، روابط دو طرف را پیچیدهتر کرده است.
چشمانداز روابط طالبان و آمریکا
آینده روابط طالبان و ایالات متحده، به شدت وابسته به تحولات داخلی افغانستان و تصمیمات سیاسی دو طرف خواهد بود.
طالبان، در تلاش برای جلب مشروعیت بینالمللی، ممکن است ناچار به تغییر برخی از سیاستهای خود شوند. از سوی دیگر، ایالات متحده نیز ممکن است به جای تقابل، به تعامل محتاطانه روی آورد.
آنچه مسلم است، این است که روابط میان این دو بازیگر همچنان در هالهای از ابهام باقی خواهد ماند. فشارهای داخلی و بینالمللی بر طالبان از یک سو، و پیچیدگیهای سیاست جهانی از سوی دیگر، نقشی تعیینکننده در مسیر آینده این روابط خواهند داشت.
نتیجه گیری
در نهایت، روابط میان طالبان و ایالات متحده همچنان در حال تحول و تطبیق با شرایط جدید جهانی است.
اگرچه توافق دوحه و خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان یک نقطه عطف به شمار میآید، اما چالشهای اساسی مانند مسائل حقوق بشری، امنیت داخلی و خارجی افغانستان، و تحریمها بر اقتصاد این کشور، همچنان آینده این روابط را در هالهای از ابهام قرار دادهاند.
طالبان که به دنبال کسب مشروعیت بینالمللی و بازسازی افغانستان است، باید به تغییرات سیاسی و اجتماعی داخلی پاسخ دهد، در حالی که ایالات متحده نیز در پی سیاستهای جدیدی است که نه تنها از تکرار تجربیات گذشته جلوگیری کند، بلکه بر صلح و امنیت جهانی نیز تاثیرگذار باشد.
بنابراین، چشمانداز روابط طالبان و آمریکا به شدت وابسته به تعاملات آینده و درک متقابل از واقعیتهای سیاسی و اقتصادی دو طرف خواهد بود. این روابط، پیچیدگیهای زیادی را به همراه دارد و نمیتوان به راحتی پیشبینی کرد که آیا طالبان قادر خواهند بود خود را به عنوان یک بازیگر مشروع در نظام بینالملل معرفی کنند یا خیر.
با این حال، آنچه که مسلم است، این است که روابط میان این دو بازیگر، تأثیرات گستردهای بر آینده افغانستان و سیاستهای جهانی خواهد داشت.
تهمینه غمخوار
نظرات(۰ دیدگاه)