آب گرم، سزای قروت!
- انتشار: ۲۱ دلو ۱۳۹۹
- سرویس: دیدگاه
- شناسه مطلب: 106441

پیش از امضای توافقنامه ایالات متحده امریکا با طالبان، مردم افغانستان، رهبران جهادی و قومندانان محلّی تاحدّی به تعهّد امریکا در مبارزه با گروههای تروریستی و افراطی امیدوار بودند و فکر میکردند ایالات متحده در برابر این گروهها میایستد و مانع تسلّط آنها بر کشور میشود؛ امّا پس از امضای توافقنامه امریکا با طالبان، این باور فروریخته و مردم و نیروهای سیاسی به این نتیجه رسیدهاند که ایالات متحده دیگر نه تنها مانع پیشروی این گروهها نیست؛ بلکه با تأمین منافعش، از رسیدن این گروهها به قدرت حمایت نیز میکند.
امضای توافقنامه با طالبان بر همگان آشکار کرد که شعار مبارزه با تروریزم فریبی بیش نبوده است؛ هدف اصلی حضور سیاسی و نظامی در افغانستان، بسط نفوذ سیاسی و استفاده از خاک افغانستان در برابر رقبای جهانی و منطقهای خود بوده است. این کشور با امضای توافقنامه، بیطرفی در جنگ و سازش با گروههای تروریستی، مردم افغانستان را قربانی اهداف توسعهطلبانه و استعماری خود کرده است.
با آگاهی از این واقعیت تلخ، نشانههایی از به میدان آمدن گروههای شبهنظامی خودجوش مردمی آشکار شده است. به عنوان مثال میتوان به جنرال دوستم و نیروهای اطراف او اشاره کرد. وی با اینکه مارشال اردوی افغانستان است، سمتی رسمی و رابطه کاری با اردو ندارد. به جای اینکه در مرکز کشور باشد، در شهر شبرغان زندگی میکند و دفاع از چند ولایت بیشتر ازبکنشین را انجام میدهد. مارشال دوستم مانع پیشروی طالبان و داعش در ولایتهای جوزجان، فاریاب و سرپل است. وی اجازه نمیدهد ولسوالیها و مناطق این ولایات به دست طالبان سقوط کند.
نمونه دیگر آن علیپور معروف به قومندان شمشیر در هزارهجات است. علیپور برای دفاع از هزارهجات از داوطلبان مردمی، نیرویی ساخته که متّکی به مردم و برای دفاع از مردم و مناطق مرکزی است.
نمونه تاجیکی آن ظهور پسر احمدشاه مسعود است که فعالیتهای خود را در پنجشیر و مناطق شمالی آغاز کرده است. و نیز تهدیدهای یونس قانونی و عطامحمد نور که اخیراً انجام گرفته است.
سربرآوردن نیروهای شبهنظامی مردمی در مناطق مختلف دو عامل عمده دارد:
۱- تمامتخواهی طالبان
طالبان در پنج سال حکومت خود و نیز در بیست سال اخیر بارها نشان داده که اهل مشارکت با دیگران در قدرت نیست؛ بلکه قدرت را انحصاری برای خود میخواهد. این فهم طالبان از سیاست و قدرت است. به خصوص پس از امضای توافقنامه صلح با ایالات متحده اینگروه تحت هیچ شرایطی حاضر نیست با دیگر گروهها و حکومت کابل مشارکت کند؛ بلکه میخواهد پس از خروج نیروهای خارجی، با حملات شدید سراسری و سرازیر کردن نیروهای ذخیره خود از مدارس پاکستان، حکومت کنونی را سقوط بدهد و حکومت اسلامی موردنظر خود را به تنهایی بسازد.
۲- ضعف حکومت
مسأله دیگری که باعث ظهور گروههای شبهنظامی به خصوص از اقوام غیرپشتون شده ناتوانی حکومت در دفاع از مردم است. حکومت اشرف غنی از ایجاد امنیت حتّی در کابل عاجز است. طالبان و داعش به آسانی به خصوص در شمال و مرکز و غرب و شرق کشور جوی خون راه میاندازند، اسیر میگیرند و سر میبرند.
باور طالبان این است که مانع اصلی به قدرت رسدن این گروه اقوام غیرپشتون است. به این دلیل حملات خود را در شمال و شمال شرق و هزارهجات مانند غزنی و میدان وردک بیش از جاهای دیگر مترکز میکند. این در حالی است که نیروهای امنیتی توان دفاع از این ساحات را ندارند. مردم در این مناطق قربانی تهاجم نظامی طالبان میشوند، در شاهراهها به گروگان گرفته شده سربریده میشوند.
با توجّه به بیطرفی نیروهای خارجی در جنگ و ضعف حکومت در دفاع از مردم، تاجیکها، هزارهها و ازبکها به این نتیجه رسیدهاند که با تشکیل گروههای نظامی خودجوش مردمی، از خود در برابر تهاجم بیرحمانه گروههایی مانند داعش و طالبان دفاع کنند.
طالبان به غلط فکر می کنند که اگر حکومت کنونی شکست بخورد و از هم بپاشد، این گروه پیروز میدان است و بر اسب قدرت سوار میشود؛ در حالیکه مردم افغانستان مسلّح هستند و به آسانی به میدان جنگ حضور مییابند و طالبان را ناکام میکنند.
مردم افغانستان از پنج سال حکومت طالبان خاطرات تلخی در ذهن دارند و دیگر به حکومت خشن استبدادی این گروه تن نمیدهند و از جان، آزادی و دستاوردهای سالهای اخیر خود دفاع میکنند.
سرانجام این که اگر حکومت و طالبان در مذاکرات قطر بر یک مکانیسم سیاسی به توافق نرسند و حملات نظامی طالبان ـ چنانکه انتظار میرود ـ تشدید شود، بدون تردید گروههای شبهنظامی قدرت و گستردگی روزافزون خواهند یافت و سلطهطلبی طالبان و حملات انتحاری داعش را مهار خواهند کرد. در سال آینده شاهد سر برآوردن گروههای خرد و کلان زیادی خواهیم بود. در این صورت کشور بین گروههای مختلف سیاسی و قومی تقسیم و احتمالاً حوادث دهه هفتاد تکرار خواهد شد.
سید اسحاق شجاعی
نظرات(۰ دیدگاه)