طالبان لوکیشن اشغال و تجاوز
- انتشار: ۲۶ میزان ۱۴۰۴
- سرویس: دیدگاه
- شناسه مطلب: 238125

بهانهی پاکستان در متشنج نشان دادن شرایط منطقه، حضور رهبران گروههای جداییطلب پاکستانی در کابل است. پاکستان، در حملات خود، اتباع پاکستانیِ مخالف خود را هدف قرار داد.
اکنون ما با چند مسئلهی مهم مواجه هستیم:
۱. افغانستان، همچون دور اول حاکمیت طالبان، باز به کانون تروریسم و جولان تروریستهای خارجی تبدیل شده است. در دور اول، پذیرایی طالبان از القاعده و بنلادن بهانهی حملهی خارجیها به افغانستان شد و این بار، پذیرایی طالبان از «تیتیپی»، «جیشالعدل»، «حرکت اسلامی ازبکستان» و بقایای داعش و القاعده، در ذیل افرادی چون نورولی محسود این بهانه را فراهم کرده است.
۲. جنگ فیذاته قبیح است و مورد مذمت، و تجاوز به خاک همسایه نیز ناپسند، اما آنچه پاکستان انجام داده، طبق حقوق بین الملل، در ذیل مفهوم تجاوز به تمامیت ارضی افغانستان قابل تعریف نیست.
پاکستان ادعای ارضی نسبت به افغانستان نکرده و خاک افغانستان را در اختیار نگرفته، و به مقامات افغانستانی هم حمله نکرده، بلکه به مخالفان پاکستانی خود که در افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان پناه گرفتهاند، حمله کرده است.
مشابه این کار را خود طالبان هم انجام دادهاند. طالبان سال گذشته کوشیدند قاری عیسی محمدی را در مشهد بربایند و چند روز قبل نیز معروف غلامی، از فرماندهان وابسته به اسماعیلخان را در مشهد ترور کردند.
اگر حملهی پاکستان به اتباع خود در کابل، تجاوز به حساب بیاید، طبیعتاً حملهی طالبان به مخالفان در ایران هم تجاوز به ایران است.
۳. هرچند آنچه پاکستان در اقدام به ترور اتباع خود در افغانستان مرتکب شده، نکوهیده است و اگر افغانستان حکومتی مشروع می داشت، باید پاکستان را از یک مسیر منطقی پاسخگو میکرد، اما در منطقهی ما تقریباً همهی کشورها چنین اقداماتی را انجام میدهند.
پاکستان، مخالفان خود در ایران را هدف قرار داد؛ اسرائیل به چند کشور حملهی نظامی کرد؛ ایران مخالفان خود را در پاکستان و عراق هدف حملات موشکی قرار داد؛ و آمریکا و روسیه نیز بارها مرتکب چنین اقداماتی شدهاند اما هیچ یک از آن اقدامات، به چنین نمایشی ختم نشده است.
آنچه طالبان به بهانهی حملات پاکستان انجام میدهند، غیرعادی است. طالبان قطعاً باید به اقدام پاکستان در خاک افغانستان واکنش نشان دهند، اما آنچه اکنون مشاهده میکنیم، نه واکنشی منطقی و حقوقی و نه یک اقدام نظامیِ بازدارنده است، بلکه به نمایشی میماند که قصد آن شعلهور کردن عمدی یک آتش است.
۴. قصه، هرچه که هست، به سفرهای پیدرپیِ عاصم منیر به واشنگتن و سفر طولانی سراج به امارات و سعودی در چند ماه گذشته، و تصمیم ترامپ مبنی بر بازگشت به بگرام مربوط است.
هنوز دقیق نمیدانیم سناریو چیست، اما مثل گوسفندی که نظارهگر تیز کردن چاقو توسط قصاب است، میفهمیم که یک آشوب جدی در راه است.
۵. عدهای رگ گردن وطندوستیشان در این روزها باد کرده و علیه پاکستان رجزخوانی میکنند.
دو پرسش از آنها دارم:
اول اینکه این رگ گردن چرا برای تجاوز طالبان به خون و مال و ناموسِ خودِ مردم افغانستان ورم نمیکند؟
مگر همین طالبان کم انسان کشتهاند؟ مگر در همین روزها هزاران انسان مظلومِ هموطن را در نوآباد غزنی بیخانمان و دربدر نکردهاند؟
«یک بام و دو هوا» اینجا مصداق ندارد؟
دوم اینکه حمله پاکستان به اتباع خود در افغانستان تجاوز است، اما حمله پاکستان به اتباع افغانستان در پنجشیر به منظور تثبیت طالبان تجاوز نیست؟ رگ های گردن در آن روزها که طالبان با حمایت پاکستان جنایت میکردند کجا خوابیده بودند؟
سوم فرض کنیم مشابه چنین اقدامی را آمریکا، روسیه، هند یا ایران اگر انجام بدهند، آن وقت چه موضعی باید گرفت؟
این سخن به معنای توجیه حملات پاکستان نیست؛ فقط میخواهم این تلنگر را ایجاد کنم که افغانستان استعداد بروز چنین حوادثی را از جهات مختلف دارد.
پس اینکه طالبان در این مقطع اینگونه در مقابل پاکستان تظاهر به شاخوشانه کشیدن میکنند، ذهن را درگیر ایهام میکند.
پشت پرده این بازی، نمیتواند طولانی مدت پنهان بماند.
سید احمد موسوی مبلغ
نظرات(۰ دیدگاه)