ترور در قلب تهران؛ وقتی سایه طالبان از مرز عبور میکند
- انتشار: ۵ جدی ۱۴۰۴
- سرویس: تیتر 1دیدگاه
- شناسه مطلب: 244816
در قلب تهران، سه جنرالِ صاحبنام افغانستانی هدفِ حملهٔ مسلحانه قرار گرفته و جان باخته اند. جنرال اکرامالدین سریع که سابقهٔ فرماندهی قوماندانی امنیهٔ ولایتهای تخار و بغلان را در کارنامه دارد، یک چهره فعال نظامب مخالف طالبان محسوب میشد که در ایران میزیست.
واقعهٔ ترور او به یک جنگ واقعی در یکی از شلوغترین محلات تهران میمانَد. حمله با سلاح گرم، در مقابل چشم مردم به جمعی از افراد، تداعیکنندهٔ یک جنگ است نه ترور.
به هر روی، جنرال سریع و دو جنرالِ دیگرِ همراه او توسط عوامل ترور به قتل رسیدهاند و در این باب، نکات زیر حائز اهمیت است:
۱. هرچند نهادهای رسمی در ایران تا این لحظه از هویت عوامل ترور نامی نبردهاند، اما انگشتِ اصلی اتهام به سمت طالبان است.
همچنان که ترور معروف غلامی ــ از فرماندهان نزدیک به اسماعیلخان ــ در مشهد هم به تایید یک مقام ارشدِ مسئول در ایران با نگارنده، توسط طالبان انجام شده بود.
با توجه به این سوابق و با در نظر داشتن جایگاه اجتماعی و فعالیتهای جنرال سریع، این ترور در همان الگویی مینشیند که طالبان طی سالها مخالفان خود را با آن حذف کرده است و افکار عمومی، متهم دیگری را در این رابطه نمیشناسد.
با این وصف، این رویداد صرفاً یک ترور نیست، بلکه پیامِ خاموشسازی است. طالبان با تولید امنیتِ نمایشی در داخل و گسترش ترس در خارج، تلاش میکند مخالفان خود را در هر جغرافیایی ساکت کند.
۲. ترور جنرال سریع در تهران، یک ترور فراسرزمینی است.
کشتن شخصیتهای سیاسی و نظامی در کشوری غیر از کشور خود آنان، اگر رنگوبوی سیاسی داشته باشد و طی یک اقدام سازمانیافته صورت گرفته باشد، مسئلهای فراتر از یک پروندهٔ جنایی است.
آثار منفی ترورهای فراسرزمینی علاوه بر مهاجرین، کشور میزبان و مردم آن را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد.
طالبان با تداوم سلسله ترورها، قصد دارند هزینهٔ مخالفت با خود را برای افغانستانیها بالا ببرند، اما یقیناً هزینهای که بر کشور میزبان تحمیل میکنند نیز قابل توجه است.
بر اساس قوانین بینالمللی، دولتهای میزبان مکلف هستند امنیتِ ساکنان کشور خود را تأمین کنند؛ بهویژه کسانی که در معرض خطرِ شناختهشده قرار دارند.
از این منظر، تکرار چندبارهٔ ترورهای فراسرزمینی نسبت به چهرههای مطرح افغانستان، میطلبد که نهادهای امنیتی و قضایی در ایران موضوع را فراتر از یک حادثهٔ جنایی، و بلکه در قالب یک چالهٔ امنیتیِ منطقهای و خطرناک، تحت تحقیقاتِ سریع، مؤثر و بیطرفانه قرار دهند و نتیجهٔ آن را نیز بهصورت شفاف و علنی به افکار عمومی ارائه نمایند.
اگر ثابت شود که طالبان در ترور جنرال سریع، همچون واقعهٔ ترور معروف غلامی نقش داشتهاند، آنگاه باید این گروه در افکار عمومی، نهادهای بینالمللی و دولتها ــ و بهویژه دولت جمهوری اسلامی ایران ــ بهعنوان تهدیدی علیه امنیت منطقهای شناخته شوند و کشور میزبان باید نشان دهد که سرزمینش محل تسویهحساب طالبان با مخالفان خود واقع نخواهد شد.
توجه به این نکته مهم است که بیپاسخ گذاشتن چنین جنایتهایی، تنها یک جنایت را بیپاسخ نمیگذارد، بلکه به آن مشروعیت میدهد؛ و بدیهی است که هیچکس در ایران موافق مشروعیتبخشی به ترور و کشتار و جنایت نیست.
۳. طالبان با ارتکاب اعمال خشونتآمیز در جغرافیای ایران، بارها امنیت ملی ایران را مخدوش کردهاند و هر بار هم با انداختن تقصیر به گردن عناصر خودسر، خود را تبرئه کرده و از قبول مسئولیت سرباز زدهاند.
بر اساس شواهد میدانی، حوادث متعددی از حادثهٔ تروریستی کرمان گرفته تا حملهٔ تروریستها به راسک و چابهار و عملیاتهای ترور و آدمربایی، همه و همه با حمایت طالبان و طبق طراحی آنان در خاک ایران انجام شده است.
این در حالی است که گماشته طالبان در سفارت افغانستان در تهران، در سفر روز گذشتهٔ خود به چابهار، با شعارهای «زنده باد امارت اسلامی» مورد استقبال گسترده قرار گرفت.
ظاهراً دایرهٔ خطوط قرمز امنیت ملی در ایران نسبتاً به طالبان بسیار فراخ گشته است و نگرانی مقامات ایرانی را تحریک نمیکند حتی اگر تجزیه طلبها از تروریستها استقبال کنند.
حالا در طرف مقابل، فرض کنید سفیر ایران در کابل به یک مدرسهٔ علمیه در یکی از دهاتهای افغانستان سفر کند و با شعار «زنده باد جمهوری اسلامی ایران» مورد استقبال واقع شود؛ فکر میکنید طالبان چه واکنشی نشان خواهد داد؟ آیا طالبان چنین اجازهای به یک مقام ایرانی خواهد داد؟ قطعاً نه.
کاملاً روشن است که اگر این ترورها برای طالبان هزینهزا نشود، با توجه به ارتباطی که میان طالبان و تجزیه طلبهای ایرانی وجود دارد. باید با امنیت عمومی در ایران خداحافظی کرد.
سید احمد موسوی مبلغ
نظرات(۰ دیدگاه)