تکلیف من در مناقشه بین طالبان و پاکستان

  • انتشار: ۹ عقرب ۱۴۰۴
  • سرویس: دیدگاه
  • شناسه مطلب: 238987

پس از تنش و مناقشه بین طالبان و پاکستان، شاید از خود پرسیده باشید که تکلیف ما در این میان چیست؟ این سوالی است که ربطی به جایگاه اجتماعی و سطح علمی افراد ندارد و هر کسی در هر جایگاهی که هست می‌تواند با چنین سوالی روبرو شود. من نیز این سوال را از خود پرسیده‌ام که تکلیف من در تنش بین طالبان و پاکستان چیست؟ نتیجه و پاسخ این سوال را با دوستانم به اشتراک می‌گذارم اما با این توضیح که ممکن است هر فردی به پاسخ و نتیجه متفاوتی برسد.

پاکستان کشوری است که از بدو تأسیس تاکنون، با استفاده از احساسات مذهبی مردم و توده‌ها، اهداف سیاسی و اقتصادی خود را در داخل و خارج این کشور دنبال کرده است. ایجاد، آموزش و حمایت از جریان‌های تندروی دینی و مذهبی در داخل پاکستان و منطقه، بخشی از سیاست پاکستان در تاریخ ۷۸ساله این کشور است. در طول این مدت، هیچ گروه و جریان مذهبی و دینی تندرو در منطقه شکل نگرفت مگر این که رد پای پاکستان به خصوص نقش سازمان‌های امنیتی و نظامی این کشور در آن پُر رنگ نبوده باشد.

در جریان شکل‌گیری طالبان در سال ۱۳۷۳خورشیدی هم رد پای پاکستان به روشنی دیده می شود؛ منتها با این تفاوت که برخی کارشناسان معتقد هستند که طالبان از سوی پاکستان ایجاد و خلق شد اما نگارنده به این باورست که طالبان از سوی پاکستان خلق نشد بلکه حمایت و سازماندهی شد. فرق بین ایجاد و حمایت در این است که ایجاد، بستر و خاستگاه یک پدیده اجتماعی- سیاسی را نقض می‌کند اما حمایت، بدون این که شرایط و زمینه موجودیت یک پدیده را نادیده بگیرد، به تقویت آن پدیده می‌پردازد. با این تعریف، طالبان از بستر جامعه افغانستان برخاسته‌اند، منتها اگر حمایت‌های خارجی به ویژه حمایت پاکستان از این گروه نمی‌بود، طالبان اکنون در این جایگاه نبودند.

همان‌طور که اشاره شد، پاکستان برای اهداف سیاسی و اقتصادی خود در منطقه به حمایت و سازماندهی طالبان در سه‌دهه پیش مبادرت کرد و این عامل پیشرفت جریان طالبان در افغانستان شد. قبل از این نیز سازمان‌های اطلاعاتی و نظامی پاکستان از گروه‌های دینی و مذهبی تحت عناوین مختلفی برای هژمونی خود در کشمیر بهره برده بودند که همان تجربه را در افغانستان هم به کار بردند. لذا طالبان چه در دور اول حاکمیت خود و چه در زمان جنگ علیه خارجی‌ها و نظام جمهوری، قدم به قدم حمایت پاکستان را با خود داشتند. نهادهای نظامی و امنیتی پاکستان نه تنها مراکز تجمع و بستر حضور اعضا و رهبران طالبان را در پاکستان فراهم کردند بلکه به شکل‌گیری جریان‌های دینی و مذهبی همسو با طالبان از جمله تحریک طالبان پاکستان در مناطق قبایلی و سپس پیوستن آنها به گروه طالبان، هم کمک کردند.

البته حمایت سازمان اطلاعات پاکستان از گروه‌های تندرو، از همان ابتدا نیز هزینه‌های زیادی بر مردم و دولت پاکستان تحمیل کرد اما از آنجا که ارتش پاکستان از موجودیت این گروه‌ها، منافع بزرگ‌تری در منطقه داشت، حضور و فعالیت آنها را تحمل می‌کرد اما ماجرا و داستان پس از تسلط طالبان بر افغانستان در اسد/مرداد ۱۴۰۰خورشیدی رنگ دیگری به خود گرفت. از این لحظه به بعد، از یک‌طرف طالبان افغانستان دیگر کمتر نیازمند حمایت سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی پاکستان بودند و از سوی دیگر، سقوط دولت افغانستان و پیروزی طالبان در افغانستان، باعث شد که جریان‌های متحد طالبان از جمله تحریک طالبان پاکستان هم به طمع استقلال از سازمان‌های اطلاعاتی پاکستان و خودمختاری در مناطق قبایلی بیفتند. این گونه بود که برخوردها بین ارتش پاکستان و تحریک طالبان این کشور، شدت گرفت تا جایی که پای طالبان افغانستان به عنوان متحد سنتی تحریک طالبان پاکستان هم وسط کشیده شد.

با این توضیح، به این حقیقت می‌رسیم که تنش بین طالبان افغانستان و دولت پاکستان فقط و فقط بر سر تحریک طالبان پاکستان، است و موضوع مهم دیگری بین طالبان و پاکستان وجود ندارد که آنها را در مقابل هم قرار داده باشد. اگر طالبان پاکستان نمی‌بودند و یا طالبان پاکستان مانند گذشته از حامی خود یعنی سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی پاکستان سرپیچی و نافرمانی نمی‌کردند، رابطه طالبان افغانستان و دولت پاکستان مانند گذشته، بسیار دوستانه، صمیمی، حسنه و نزدیک بود. اختلافی که اکنون بین طالبان و پاکستان دیده می‌شود، روی مسائل ملی و میهنی افغانستان نبوده بلکه بر اثر اختلاف بین پاکستان و تحریک طالبان، به وجود آمده است. با این وجود، در حال حاضر نیز هیچ جریانی در افغانستان به اندازه گروه طالبان به خاطر پیوندهای عمیقی که با ساختارهای دینی، سیاسی و اجتماعی پاکستان دارد، نمی‌تواند منافع پاکستان را در افغانستان و منطقه تأمین کند.

دوباره به اصل مطلب برمی‌گردیم که تکلیف من و شما در مناقشه بین طالبان و پاکستان چیست؟
همان‌طور که اشاره شد، دلیل اختلاف بین طالبان و پاکستان، تحریک طالبان پاکستان است که اکنون از حامی خود یعنی سازمان‌های اطلاعاتی و نظامی پاکستان متابعت نمی‌کنند. این طبیعی است زیرا گروه‌های تندرو و ایدئولوژی‌گرا، خاصیت فرانکشتاینی دارند که هر لحظه ممکن است علیه خالق و سازنده خود شورش کنند. این تمرد و شورش اکنون از سوی تحریک طالبان علیه پاکستان اتفاق افتاده که لزوماً پای طالبان افغانستان را هم وسط کشیده است. لذا دعوا و تنش بین طالبان و پاکستان، نه دعوا بین دو کشور بلکه تنش بین یک جریان و یک کشور است. به عبارت ساده‌تر، چه از لحاظ سیاسی و چه منطقی، تنش بین طالبان افغانستان و تحریک طالبان پاکستان با دولت پاکستان، یک مناقشه داخلی است. زمانی پاکستان متحد طالبان افغانستان و تحریک طالبان پاکستان بود و اکنون این اتحاد فروپاشیده و منجر به تنش شده است.

سوال این است که در تنش بین طالبان و پاکستان، من، شما و ملت افغانستان در کجا قرار دارند؟ در هیچ کجا چون من، شما و مردم افغانستان نقشی در پیوند بین طالبان و دولت پاکستان نداشتند که اکنون در جدایی آنها نقشی داشته باشند. مردم افغانستان از پیوندی که در گذشته بین طالبان و پاکستان برقرار بود، نه تنها سودی نبردند بلکه آسیب‌های جدی و فراوانی نیز دیده‌اند. مگر کم انسان بی‌گناه در نتیجه پیوند بین طالبان و پاکستان در افغانستان کشته شده است؟ مگر کم خانه، مکتب، جاده، بیمارستان و تأسیسات عمومی در نتیجه حمایت پاکستان از طالبان ویران شده است؟ در سه‌دهه گذشته هیچ قطره خونی در افغانستان ریخته نشد مگر این که حضور سازمان‌های اطلاعاتی و نظامی پاکستان در آن آشکار بوده است. البته نقش مخرب پاکستان در افغانستان، فراتر از سه‌دهه گذشته است و به چند دهه پیش برمی‌گردد که شرح آن مثنوی هفتاد من کاغذ می‌شود. در واقع، پاکستان از زمان تأسیس تاکنون نه تنها در افغانستان بلکه در منطقه نقش مخربی داشته است.

پس در چنین وضعیتی، دغدغه من از تنش بین طالبان و پاکستان مسئله ملی و میهنی نیست چون آن را یک موضوع داخلی بین طالبان و حامی سابق آن یعنی پاکستان بر سر تحریک طالبان پاکستان می‌دانم. لذا من در این تنش، از عرق ملی و میهنی مایه نمی‌گذارم اما در طرف و سمت پاکستان هم به دو دلیل قرار نمی‌گیرم. نخست این که پاکستان کشور شروری است و شرارت‌های پاکستان در قبال افغانستان، به بخشی از حافظه تاریخی مردم افغانستان تبدیل شده است. منطقی نیست که برای دفع یک شر و ضرر به شر و ضرر دیگری پناه برد. دوم این که تمایل به درگیری بین پاکستان و طالبان، تمایل به ویرانی و خون‌ریزی در خانه مشترک ما یعنی افغانستان است. درست است که طالبان به عنوان عضو ناخلف این خانه، سایر اعضای خانه را از بسیاری حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی محروم کرده‌اند اما همراهی با پاکستان، به معنای همراهی با شرارت‌های پاکستان در ویرانی خانه مشترک و ریختن خون خواهران و برادران‌مان است.

با این توضیحات، تکلیف من در تنش بین طالبان و پاکستان روشن شد. اول این که این مناقشه یک موضوع شخصی و داخلی بین پاکستان و متحد سابق آن یعنی طالبان است و برای من ارزش ملی و میهنی ندارد تا احساسات ملی و میهنی‌ام به وجوش‌وخروش بیاید. ثانیاً با پاکستان به عنوان یک کشور شرور همراهی نمی‌کنم چون نمی‌خواهم با این همراهی حتی اگر به اندازه گفتن یک حرف و نوشتن یک کلمه باشد، در ویرانی افغانستان و ریختن خون بی‌گناهان سهیم باشم.

محمد مرادی

نظرات(۰ دیدگاه)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *