اگر اندکی عمیق تر فکر کنیم، این حق ماست، ما شایسته همین هستیم که عربستان در افغانستان مدرسه افراطی پرور بسازد، و پاکستان کشور ما را عمق استرتژیک خود بداند، و هند خاک ما را پایگاه فشار بر پاکستان قرار دهد؛ و ما همه افغان های دلیر و نترس، سربازان و غازیان داوطلب این جنگ کثیف و رقابت خونین می شویم!
پخمهمحوری، سفلهپروری و دزدسالاری قومی نوزده سال گذشته، گواهی بر این مدعا است که بزرگترین فرصت طلایی و بینظیر را برای ساختن افغانستان و قراردادن این کشور در مسیر شکوفایی، از آن سلب کرد.
تا زمانی محدوده ای فکری به مذهب و قوم و سمت و قبیله فراتر نرود، ما هستیم همان عرب جاهلی که قرن ها قبل وجود داشتند و علاوه این که آنها یک امتیازات دیگری داشتند که در عهد و پیمان ها باهم وفادار میماندند و قواعد جنگی داشتند مثل مرد باهم مبارزه می کردند…
مردم و روشنفکران هزاره به نوعی دچار روزمرگی شده اند. به چیزهای اندک و کوچک دل خوش کرده اند و خواستها و مطالبات کلان خود را به صورت جدی پیگیری نکرده اند.
متاسفانه با نسلی بی شناسنامه روبرو هستیم که عمری را در خارج گذرانده اند، خانه اصلی شان خارج از افغانستان است و هیچ شناخت اجتماعی ندارند تا مانع اختلاس شان شود.
خانم دکتر فاضل یک نمونه از مهاجرینی است که با وجود مشکلات و سقف شیشهای موجود، توانسته خود را به بالاترین مرحله علمی در سطح جهان برساند. این افتخار نصیب کیست؟ افغانستان یا ایران؟
“پناهنده” و “پناه جو” مفاهیم نوین در ادبیات، سیاسی-حقوقی است. پدیده “پناهنده” در جهان معاصر، در گستره و اهمیتی که سازمان ملل متحد، وادار شده است تا روزی را به این عنوان اختصاص دهد،