یک روزنامه آمریکایی نوشته است دیوید هیل سفیر آمریکا در پاکستان به دولت اسلامآباد هشدار داده بود که در صورت عدم آزادی زوج کانادایی – آمریکایی که در افغانستان گروگان گرفته شده بودند، نیروهای ویژه این کشور در شمال غرب پاکستان وارد عمل خواهند شد.
مقام های امنیتی در ولسوالی چهار آسیاب کابل می گویند یک تروریست که مواد انفجاری را در یک بایسکل جاسازی کرده بود، توسط نیروهای امنیتی شناسایی و بازداشت شده است.
نصیر احمد درانی سرپرست وزارت زراعت و آبیاری در افتتاح نمایشگاه زراعتی کابل از مردم خواست تا از محصولات داخلی استفاده کنند. وی گفت که مردم عزیز ما برای حمایت بیشتر از دهقانان و تولیدکنندگان داخلی و کمک به رشد اقتصاد ملی کشور از محصولات با کیفیت داخلی استفاده کنند.
در پی حملات خونین طالبان در ولایت های پکتیا و غزنی که منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی زیادی از نظامیان و غیر نظامیان شد، عطا محمد نور والی بلخ ضمن محکوم کردن این حملات گفته است که اگر حکومت افراد متخصص و متعهد را در سکتورهای امنیتی جابجا نکند، وضع امنیتی کشور بهبود پیدا نخواهد کرد.
روز 23 میزان، برابر با هشتادوهشتمین سالروز پایان کار حاکمیت 9 ماهه حبیبالله کلکانی مشهور به «بچه سقاو» است. 88 سال پیش در چنین روزی، محمد نادرخان پدر محمدظاهرشاه، به کابل وارد شد و سرراست به سلامخانه رفته و در حضور سران قبیله، بیانیهای ایراد کرد.
چند شب قبل، پلیس کابل نه تنها جلو یک حادثه تروریستی را گرفت، بلکه از یک تئوری توطئه همیشگی نیز جلوگیری کرد. شاید متوجه شده باشید که در گذشته، هرگاه انفجار قوی مثل حادثه چهارراه زنبق شهر کابل رخ داده، بلافاصله شائبهای از حمله موشکی نیز شکل گرفته است.
وزارت امور داخله میگوید که بر اثر پرتاب سه بمب دستی توسط افراد مسلح ناشناس به یک پاسگاه امنیتی در منطقه زیر زمینی شهر کابل، یک غیرنظامی کشته و دو پلیس نیز زخمی شدهاند.
حمله خونین روز گذشته در ولایت پکتیا، داکتر عبدالله رئیس اجرایی حکومت وحدت ملی را به این ولایت کشاند. آقای عبدالله عصر روز گذشته در مسجد جامع شهر گردیز خطاب به مردم این ولایت گفت که حکومت وحدت ملی در کنار مردم قرار دارد، صبح روز گذشته در حمله انتحاری بر یک مرکز تربیوی پلیس در این ولایت بیش از 280 تن کشته و زخمی شد.
صبح زود، آدمها و بایسیکلها، خودشان را از لابهلای دود موترها، بیرون میکشند و از حاشیه به متن شهر میگریزند و با غروب خورشید، از متن به حاشیه بازمیگردند و شب در بیغولههای خود می خسبند و باز در فردایی دیگر، در این روزمرگی اندوهناک، در خاک، و بوی تعفنِ سرکها و کوچهها گم میشوند. این روزمرگیِ غفلتزا، رازهای مکنون کابل، این غول هراسناک را از یاد میبرد.