درس دوحه: امنیت مطلق دیگر وجود ندارد

  • انتشار: ۲۰ سنبله ۱۴۰۴
  • سرویس: تیتر 2دیدگاه
  • شناسه مطلب: 236236

میدان سیاست و امنیت در خاورمیانه هیچگاه تک‌لایه و شفاف نیست. در هر رویداد بزرگ، آنچه در ظاهر دیده می‌شود فقط بخشی از ماجراست و لایه‌های پنهان، معادلات را پیچیده‌تر می‌کنند. حمله اسرائیل به قطر نیز از همین دست است؛ رخدادی که صرفاً یک حمله نظامی نیست، بلکه پرده‌ای از رقابت‌ها، همدستی‌ها و تناقض‌های قدرت‌های حاضر در منطقه را کنار می‌زند.

اگر فرض را بر این بگیریم که قطر نیز در جریان حمله اسرائیل بوده، معادله پیچیده‌تر و چندلایه‌تر می‌شود. در این سناریو، قطر دیگر صرفاً قربانی نیست، بلکه بخشی از بازی‌ای است که در آن سه ضلع اصلی یعنی اسرائیل، آمریکا و قطر، هر کدام ملاحظات خاص خود را دارند.

آمریکا با داشتن بزرگ‌ترین پایگاه نظامی خود در قطر و با توجه به ساختار حضورش، نمی‌تواند از چنین حمله‌ای بی‌اطلاع باشد. بنابراین یا نقش تسهیل‌گر داشته یا دست‌کم چشم خود را بسته است. در هر دو حالت، اعتبارش ضربه می‌خورد: اگر همراه بوده، به معنای آن است که آمریکا حتی در سرزمین شریک امنیتی‌اش هم حاضر است منافع اسرائیل را مقدم بداند؛ اگر صرفاً ناظر بوده، به معنای ضعف در مدیریت حوزه نفوذ خودش است.

قطر اما اگر واقعاً در جریان حمله بوده و سکوت کرده، نشان می‌دهد که به‌خوبی وزن‌کشی منطقه را درک کرده است. قطر سال‌هاست نقش دوگانه‌ای دارد: از یک‌سو میزبان حماس و جریان‌های مقاومت است و از سوی دیگر شریک نزدیک آمریکا.
سکوت یا همراهی قطر در برابر حمله اسرائیل می‌تواند بیانگر این باشد که دوحه، برای حفظ موقعیت ژئوپولیتیک حساسش، ترجیح داده هزینه‌ای محدود را بپردازد تا در معادلات کلان از دور بازی خارج نشود. این یعنی قطر شاید پذیرفته است که در زمین آمریکا–اسرائیل قرار بگیرد، اما به شکلی که ظاهر بی‌طرفی خود را هم از دست ندهد.

در این میان اسرائیل بیشترین سود را برده است: هم به جریان‌های مقاومت پیام داده که حتی در امن‌ترین نقطه هم در امان نیستند، و هم با اتکا به سکوت آمریکا توانسته دامنه آزادی عمل خود را گسترش دهد؛ بی‌آنکه هزینه‌ای جدی بپردازد.

این برد تاکتیکی اسرائیل با پیچیدگی‌های استراتژیک منطقه همراه است: پیروزی آنی اما با افزایش بی‌ثباتی و تردید درباره قواعد نانوشته امنیتی، که می‌تواند در بلندمدت ریسک‌های غیرقابل پیش‌بینی برای همه طرف‌ها به همراه آورد.

در نهایت، این رویداد نشان می‌دهد که در خاورمیانه، حتی اقدامات به ظاهر محدود، زنجیره‌ای از پیامدها و تعادل‌های قدرت را فعال می‌کنند. بازی قدرت میان اسرائیل، قطر و آمریکا همزمان تاکتیکی، سیاسی و دیپلماتیک است و هر حرکت کوچک می‌تواند موج‌های بزرگی در نظم منطقه‌ای ایجاد کند؛ نظم شکننده‌ای که هر سه بازیگر باید برای حفظ موقعیت خود، مدام آن را بسنجند و بازتعریف کنند.

✍️ سید مصطفی موسوی

نظرات(۰ دیدگاه)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *