چگونه جغرافیا زبان نیایش و محتوای دینی را شکل می‌دهد؟!

  • انتشار: ۱۲ میزان ۱۴۰۴
  • سرویس: دیدگاه
  • شناسه مطلب: 237387

کلماتی که انسان در طول تاریخ رو به آسمان گفته، همواره بازتابی از زمین زیر پای او بوده‌اند. مردم هر اقلیم همان چیزی را از خدا طلب کرده‌اند که نبودنش خطر اصلی حیاتشان به شمار می‌آمده است. از همین‌رو مثلا دعاهای انسانِ بیابان‌نشین، بار دگرگونی از دعاهای انسانِ ساکن سرزمین‌های پرباران است. در واقع، دعا هرگز فقط یک حرکت انتزاعی و روحانی نبوده است و نشان‌دهنده واقعیت انکارناپذیر جغرافیاست.

در خاورمیانه نیمه‌خشک، که ادیان ابراهیمی در آن پدید آمدند، مهم‌ترین دغدغه زیستی، خشکسالی و قحطی بود.
قرآن کریم به‌روشنی باران را پاداش توبه و استغفار معرفی می‌کند: «فَقُلتُ استَغفِروا رَبَّکُم إنَّهُ کانَ غَفّارًا . یُرسِلِ السَّماءَ عَلَیکُم مِدرارًا» (نوح، ۱۰-۱۱).
در تورات نیز آمده است: «از خداوند باران به‌هنگام بخواهید. خداوند ابرهای باران‌زا را می‌سازد و برای مردم باران خواهد داد» (زکریا ۱۰:۱).
در انجیل، باران نماد رحمت عام الهی معرفی شده است: «او باران خود را بر درستکاران و نادرستکاران می‌باراند» (متی ۵:۴۵).
از این‌رو سنت دعا در این ادیان اغلب با طلب باران پیوند خورده است. دعای پیامبر اسلام در نماز استسقاء، و نیز دعای امام سجاد در صحیفه سجادیه ـ «اللَّهُمَّ اسْقِنَا غَیْثاً مُغِیثاً هَنِیئاً مَرِیئاً مَرِیعاً غَدَقاً عَاجِلاً…» ـ بازتاب مستقیم این نیاز حیاتی است.

اما وقتی به اروپا می‌نگریم، تصویری دیگر پدیدار می‌شود. در این سرزمین نسبتاً پرباران، مشکل اساسی نه فقدان آب بلکه وفور بی‌موقع یا افراطی آن بوده است. به همین دلیل، در مسیحیت اروپایی دعاها به جای طلب باران مطلق، بر طلب «بارانی سودمند و معتدل» و برکت محصول متمرکزند. در کتاب دعای کاتولیک (Roman Missal) چنین آمده است: «ای خداوند، زمین را با باران بارور می‌سازی. به رحمتت بارانی سودمند عطا فرما، تا سرزمین‌های خشک تازه شود و مردم و حیوانات بهره‌مند گردند.» در اسپانیا و ایتالیا هنوز آیین‌های دسته‌جمعی موسوم به Rogativas برگزار می‌شود که در آن کشیش و مردم برای باران به اندازه کافی، نه بیشتر و نه کمتر، دعا می‌کنند.

در شرق آسیا تصویر باز هم متفاوت است. در چین، که تمدنش بارها با خطر سیلاب‌های ویرانگر رودهای بزرگ مواجه بوده، دعای مردم متوجه آرام شدن باران و مهار ابرهاست. در آیین‌های چینی، «اژدهای باران» (龙神 / Longshen) موجودی بود که بارش‌ها را در دست داشت، و برای فرو نشاندن باران‌های سهمگین به او قربانی تقدیم می‌کردند (Birrell, 1993).

همچنین امپراتوران در مواقع بحرانی آیین‌های رسمی «Qi Qing» یا دعای آفتاب برگزار می‌کردند تا باران متوقف شود (Lewis, 1999). در ژاپن شینتویی نیز دو گونه مراسم رواج داشت: «Amagoi» (دعای آوردن باران) و «Ameyami» (دعای توقف باران). در یکی از این نیایش‌ها کاهنان به ایزدبانوی خورشید رو می‌کردند و می‌گفتند: «ای آماتراسو، باران را آرام کن و نور خویش را دوباره بر زمین ما بتابان» (Breen & Teeuwen, 2000).

در هند ودایی و هندوئی، الهیات باران به‌گونه‌ای دیگر شکل گرفت. باران و رعد در دست ایندرا بود؛ همان‌که در ریگ‌ودا (۱٫۳۲) چنین ستوده می‌شود: «ای ایندرا، تویی که ابرها را می‌گشایی و باران می‌فرستی، زمین تشنه را سیراب ساز.» در کنار او وارونا، خدای آب‌ها، قرار داشت که مردم در آیین‌های «Varuna Puja» برای آرام شدن باران‌های ویرانگر به او توسل می‌کردند (Kinsley, 1988). این آیین‌ها نیز، همانند چین و ژاپن، بیشتر برای مهار افراط باران بود تا آوردن آن.

از کنار هم گذاشتن این شواهد، می‌توان به جمع‌بندی روشنی رسید: دعاها هم‌چون نقشه‌های اقلیمی‌اند که بر زبان دین نقش بسته‌اند. مردمان بیابان، باران را طلب می‌کردند؛ اروپاییان، بارانی معتدل را؛ چینیان و ژاپنیان، پایان باران‌های بی‌امان را؛ و هندیان، رام شدن خدایان باران را. این تفاوت‌ها نه به معنای چندگانگی امر قدسی، بلکه نشانه آن است که نیایش همیشه از زمین برمی‌خیزد و به آسمان می‌رود. در هر جغرافیا، خدا با همان زبانی خوانده شده است که نیاز زیست‌محیطی مردم ایجاب می‌کرد. پس دعا، پیش از آن‌که فقط یک خطاب روحانی باشد، سندی تاریخی و جغرافیایی است از نسبت انسان و جهانش.

سید مصطفی موسوی

نظرات(۰ دیدگاه)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *