در ترازوی نقد

  • انتشار: ۱۴ اسد ۱۴۰۴
  • سرویس: تیتر 2دیدگاه
  • شناسه مطلب: 234538

بر مرحوم آیت الله محسنی، همچون سایر رهبران سیاسی، نقدهای بیشماری می‌شود وارد کرد، اما علیرغم آن نقدها، به گمان من، او در سالهای حکومت جمهوری، دو‌ رویکرد متعارض را در پی گرفت که هر دو، برای شیعه افغانستانی در آن مقاطع زمانی عزت آفرین بود.

حضور محکم ایشان در عرصه سیاست در سالهای ابتدایی حکومت جمهوری که منجر به رسمیت یافتن مذهب شیعه در قانون اساسی و اسلامی شدن نظام جمهوری گردید، اتفاقی را در تاریخ افغانستان رقم زد که هیچگاه پیش از آن روی نداده بود.

اگر اکنون ما بر حق شیعیان مبنی بر رسمیت یافتن مذهب شیعه در افغانستان اصرار میکنیم، این اصرار بر یک سابقه تاریخی استوار است که عنصر اصلی تحقق آن شخص مرحوم محسنی بود.

ایشان آن اتفاق تاریخی را با تبدیل قانون احوال شخصیه تشیع به قانون رسمی در محاکم کشور، تکمیل کرد و از این جهت هم دست آیندگان را در مسیر مطالبه چنین حقی از حاکمیت ها، پر نمود.

کناره گیری آیت الله محسنی از سیاست هم که در سالهای پسین عمر او اتفاق افتاد، با رویکردی که او اتخاذ کرد، برای شیعیان افغانستان عزت آفرین بود.

کرزی‌ و اشرف غنی در دوران ریاست‌جمهوری خود، بارها درخواست ملاقات از مرحوم محسنی کردند و او، اجازه ملاقات به آنها نمی‌داد تا از این رهگذر برای خود کسب اعتبار کنند.

این رویکرد مرحوم محسنی زمانی حائز اهمیت میشود که آن را کنار هتک حرمت بزرگان شیعه پشت درهای مقامات دست چندم طالب میگذاریم. هتک حرمتی که نهایتا منجر به بی عزتی تمام شیعیان می‌شود و البته ناشی از ضعف شخصیتی خود آنهاست که بی عزت شدنشان برایشان مهم نیست.

به زعم من، آنگونه که مرحوم محسنی دست شیعه افغانستانی را در برابر حاکمیت‌های افغانستان پر کرد، هیچ عالم و سیاستمدار دیگری بر آن توفیق نداشت و از این جهت، نمیتوان نقش تاریخی او در عزتمند ساختن شیعیان افغانستان را نادیده انگاشت.

اما بزرگترین نقدی که بر مرحوم محسنی می‌توان وارد کرد (و البته این نقد بر سایر رهبران سیاسی شیعه نیز وارد است) این است که در زمان حیات خود، نتوانستند مسیر رفع موانع اتحاد شیعیان را به درستی طی کنند.

اختلافاتی که میان جناح های مختلف شیعی وجود داشت، چیزی نبود که نشود از آنها عبور کرد. آن اختلافات در نتیجه عدم درایت مجموعه رهبران سیاسی شیعه، موجب خلق بحران گردید.

در قضاوت تاریخ، همه بزرگان شیعه در پنج دهه اخیر، در این آزمون مردود هستند و هیچ استثنایی هم در میان آنها نیست.

در نگاهی منصفانه، نه مرحوم مزاری و نه مرحوم محسنی و نه سایر بزرگان عرصه سیاست شیعیان، نمره قابل قبولی در پیمودن مسیر هدایت شیعیان به سوی نجات کسب نمی‌کنند هرچند که خدمات قابل اعتنایی هم از خود به یادگار گذاشته باشند.

آنچه که اکنون برماست اینست که از دستاوردهای پیشینیان استفاده کنیم و از خطاهای آنها درس بگیریم.

تعصب ورزیدن بر اشخاص، راه ما برای عبور از بحران های پیش رو را سخت تر میکند. ما ناچار به عبور از گذشته ایم و برای عبور از گذشته، باید حب و بغض ما نسبت به شخصیتها هم منصفانه شود.

سید احمد موسوی مبلغ

نظرات(۰ دیدگاه)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *