«کمیسیون انتخابات اعلام کرده است از آغاز ثبت نام رأیدهندگان انتخابات پارلمانی [تا کنون] حدود ۱۵۸ هزار نفر واجد شرایط ثبت نام کردهاند…
بر بنیاد ارزیابیهای کمیسیون انتخابات از ۱۵۸ هزار نفر تنها ۳۷ هزار تن آن را زنان تشکیل میدهند. عدم حضور مردم و بیباوری [آنان] به انتخابات، مسؤولین بلندپایه دولتی را نگران کرده است.
داکتر عبدالله، رییس اجرایی حکومت نسبت به شکست این پروسه هشدار داد… او افزود: در صورت شکست روند ثبت نام رأیدهندگان در کشور وضعیت سیاسی نیز با چالش مواجه خواهد شد.»
این وضعیت برخلاف انتظار کمیسیون انتخابات، و تهدیدی برای دموکراسی لرزان و لغزان افغانستان است.
مقامات هم در کمیسیون انتخابات و هم در حکومت، از کمرنگی مشارکت مردم در روند ثبت نام نگراناند، اما این شهامت اخلاقی را ندارند که این روند در ترازوی کارنامه خود آسیبشناسی کنند.
از سوی دیگر این نگرانی مواجهه ابزاری آنان با مردم ناشی میشود. مسؤولان در هیچ شرایطی نگران نان و جان شهروندان نیستند، اما تنها در مواقعی که برای نمایش مشروعیت نیمبند خود به جهانیان، به رأی آنان نیاز پیدا میکنند، عدم مشارکت در روندهای منتهی به دروغ و دنائت و تزویر و تدلیس، و از جمله در انتخابات، آنان را نگران میکند. این وضعیت دقیقا در نقطه مقابل نخبگان منتقد حکومت قرار دارد؛ چرا که نگرانی منتقدان دردمند حکومت، از جنس دیگری است. آنچه این جماعت را نگران میکند، مشارکت گسترده مردم در برنامههایی است که مسبب بسط و تداوم اقتدار بازیگران بیمسؤولیت دولتی میشود. معنای دیگر این سخن آن است که به رغم ناکارآمدی مشهود و غیرقابل کتمان نهادها و شخصیتهای دولتی، اگر مردم در روندهای مشروعیتبخش کمککننده به تداوم حاکمیت آنان مشارکت کنند، نشانگر فقدان شعور سیاسی در مردم، و ناآگاهی آنان از ماهیت قدرت و سیاست در افغانستان است و آنان را در فقدان بینش و بیداری سیاسی، مستعد ابزار شدن در دست دروغگویانی میسازد که به اراده و آراء و آرمانها و انتظارات مردم بیباورند.
پس خودداری مردم از مشارکت در روند ثبت نام برای انتخابات، مبارک و برآمده از اراده و انتخاب آگاهانه آنان است، نه از این جهت که این خودداری به فروپاشی ساختار سیاسی کشور منتهی میشود؛ چون اساسا چنین چیزی در برنامه مهندسان امروز و آینده مسیر حکومتداری در افغانستان نیست، بلکه از این جهت که مردم به جای شور پیشینی مشارکت در انتخابات، شعور پسینی خود را به نمایش میگذارند؛ شعوری که تا کنون از چشم حاکمان دیده نشده و همین دیده نشدن، مردم را در چشم دولتیها و زمامداران و مدعیان رهبری قومی خود، در حد «بانکهای رأی» تنزل داده و فروتر از آن در جایگاه رمههای گوسفند فرونشانده است.
مطمئنا مردم در گام نخست «جان» خود را بر «انتخابات» رجحان مینهند، زیرا آنان به همان میزان که به شفافیت اصل پروسه و اثرگذاری رأی خود در تعیین مسیر سرنوشت سیاسی کشور، بیباورند، به ناامنی این برنامهها درصدی بالای از دست دادن هستی و حیات خود به قول آقای غنی« در راه دموکراسی» اطمینان دارند. با وجود این، مردم نمیخواهند با خودداری از مشارکت در روندهای انتخابات، بسترهای فروپاشی نظام را فراهم کنند، چه، خود میدانند هزینه نبود این نظام بینظام، به مراتب سنگینتر از هزینه وجود آن است. اما آنچه به عنوان پیام صریح شهروندان از خودداری در روند ثبت نام برای انتخابات، به ارگنشینان و پارلمانداران مخابره میشود، نافرمانی مدنی آنان با «نه» گفتن به انتخابات فاقد شفافیت و امنیت و فراتر از آن به مدیریت آلوده و غیرمردمی کل کشور در سطح کلان مدیریتی است.
بنابراین با احتساب ترغیب مردم به وسیله مقامات برای شرکت در انتخابات، و بیرغبتی آنان به این روند، به علت آگاهی مردم از پیشینه و پسینه (نتیجه) آن، پیشبینی میشود غایب بزرگ انتخابات آینده پارلمانی، مردم خواهد بود، و به همین دلیل این انتخابات نابرخوردار در فقدان مشروعیت لازم دموکراتیک برگزار خواهد شد.
نظرات(۰ دیدگاه)