مرگ شاه افغانستان در ایران/ شرح داستان پیدا کردن مقبره شاه افغانستان در ایران
- انتشار: ۲۹ میزان ۱۳۹۶
- سرویس: اجتماعیدیدگاه
- شناسه مطلب: 32180
مرگ شاه افغانستان در ایران، عنوانی است که در آن به ماجرای آواره شدن و سپس در گذشت یکی از شاهان افغانستان در ایران پرداخته شده است.
دهه شصت قرن نوزدهم میلادی برابر با دهه هشتاد قرن سیزدهم هجری، سالهای سرنوشتسازی برای افغانستان بود. «امیر دوستمحمد خان» شاه افغانستان در سال 1863میلادی برابر با 1280 هجری درگذشت و مدیریت بحران سالهای سلطنتش را برای فرزندانش باقی گذاشت. فرزندانش نه تنها که این بحران را مدیریت نکردند بلکه افغانستان را در بحران دیگری که عبارت از آغاز جنگهای داخلی بود، فروبردند.
«امیر محمدافضل خان»، «امیر شیرعلی خان» و «امیر محمداعظم خان» فرزندان امیر دوستمحمد خان و همچنین «امیرعبدالرحمان خان» فرزند امیر محمدافضل خان از بازیگران اصلی این بحران بودند. «ناصرالدین شاه قاجار» شاه ایران و همچنین «سید جمالالدین افغان» نیز از بازیگران محوری این بازی به شمار میرفتند. البته سید جمالالدین با توجه به وضعیت موجود، پای خود را از این بازی کشید و مدتی در یکی از مناطق قندهار گوشهنشینی اختیار کرد و کتاب «آئینه عارفان» را نوشت. سید چندی صبر کرد تا شاید اوضاع بهبود یابد اما از آنجا که آرزویش برآورده نشد و همزمان با این، فشار مضاعف را نیز از ناحیه بازیگران این بازی احساس می کرد و حتی خطر مرگ نیز برای سید متصور بود، با ناراحتی افغانستان را ترک کرد. اما در این میان، فرزندان و نوه امیردوست محمدخان تا آخرین لحظه با هم دست و پنجه نرم کردند که در نخست به پیروزی امیر شیرعلی خان و در نهایت به پیروزی عبدالرحمان خان ختم شد. در این گیرودار، امیرمحمد اعظم خان شخصیت داستان ما به مدت یکسال به عنوان شاه افغانستان بر تخت نشست اما پس از چندی در سال 1868 میلادی توسط برادرش امیرشیرعلی خان شکست خورد و از قدرت به زیر کشیده شد.
کاملترین گزارش از داستان کشمکش فرزندان امیر دوستمحمد خان، توسط «یعقوب علی خوافی» در کتاب «پادشاهان متأخر افغانستان» صفحه 399، «نورمحمد نوری» در کتاب «گلشن امارت» صفحه 279 و «محمدیوسف هروی» در «عین الوقایع» صفحه 76 ارائه شده است. این سه کتاب کمی پس از حوادث دهه شصت قرن نوزهم میلادی نوشته شده و جامعترین منبع درباره وقایع سالهای پر آشوب در افغانستان است.
چنانچه در بالا اشاره شد، امیر محمداعظم خان توسط امیرشیرعلی خان شکست خورد و تخت شاهی را از دست داد. از آنجا که امیر محمداعظم خان عرصه را بر خود تنگ دید و حامی دیگری سراغ نداشت به منظور کمک گرفتن از ناصرالدین شاه با فرزندش «سردار محمدسرور خان» و برادرزاده اش عبدالرحمان خان راهی تهران شد اما عبدالرحمان خان در وسط راه عموی خود را تنها گذاشت و به ترکستان رفت. از قضای روزگار امیر محمد اعظم خان در مسیر تهران در منطقه «شاهرود» از توابع استان «سمنان» در سوم رجب سال 1286 هجری درگذشت.
سالهای پیش برای جستجوی مقبره امیر محمداعظم خان، از مشهد عازم استان سمنان شدم. پس از طی حدود 680 کیلومتر به منطقه «میامی» از توابع شهرستان شاهرود استان سمنان رسیدم چون امیر محمداعظم خان در همین منطقه درگذشته بود. شب بود و هوا تاریک شده بود که پا در گورستان قدیمی میامی گذاشتم. این میامی، با میامی مشهد اشتباه گرفته نشود. هر چه در بین قبرهای کهنه جستجو کردم، نشانی از مشخصات مقبره شاه «نگونبخت» افغانستان نیافتم. روی سنگهای قبرهای کهنه که نزدیک به 150 سال قدمت تاریخی داشتند، دراز کشیدم و به خواب رفتم. عشق و علاقه به هدف، ترس خوابیدن در گورستان را بیاثر کرده بود. صبح در حالی از خواب بیدار شدم که به هدفم نرسیده بودم و ناگزیر راه تهران را برای کار دیگری در پیش گرفتم. البته قصور از خودم بود زیرا در آن لحظه که مقبره امیر محمداعظم خان را در میامی جستجو میکردم، متوجه نبودم که جسد امیر را پس از درگذشت، 73 کیلومتر آنطرفتر به منطقه «بسطام» منتقل نموده و در کنار آرامگاه «بایزید بسطامی» دفن کردهاند. البته چنان که گفته اند، جوینده یابنده است، از پیدا کردن مقبره شاه افغانستان، ناامید نشدم.
القصه این که وقتی ناصرالدین شاه قاجار از درگذشت امیر محمداعظم خان یا به عبارت دیگر شاه مخلوع افغانستان در دیار غربت اطلاع یافت، به نائبالسلطنه دستور داد که روی مقبره امیر بقعهای بنا کنند. از تصاویر تاریخی و قدیمی برمیآید که این بقعه بنا شد اما در سالهای بعد بنابه دلایلی، دوباره تخریب گردید.
به هر حال، در تاریخ 93/3/30 باردیگر در جستجوی مقبره امیر محمداعظم خان برآمدم. البته این بار مجهزتر از دفعه قبل بودم زیرا آدرس دقیق مقبره را در اختیار داشتم و میدانستم که در کنار آرامگاه بایزید بسطامی قرار دارد. در ضمن این دفعه برای 2 روزه آمده بودم و فرصت کافی در بسطام داشتم. البته قصدم این بود که از همه اولتر، «بایزید بسطامی» و «ابوالحسن خرقانی» از دیگر عرفای قرن سوم هجری را زیارت کنم. ابوالحسن خرقانی در ده کیلومتری آرامگاه بایزید در روستای «خرقان» دفن است. قبلاً، درباره بایزید و خرقانی دو مطلب جداگانه از همین آدرس منتشر شده که بیش از این نمیخواهم مصدع اوقات عزیزان شوم. این نکته نیز حائز اهمیت است که در جوار آرامگاه بایزید بسطامی و امیر محمداعظم خان، چندین مقبره دیگر از امیران و شهزادهگان «آلکُرت» نیز دیده میشود. آلکرت سلسلهای از امیران بودند که در قرن هشتم هجری در هرات فرمانروایی میکردند. این سلسله تمام دوره خود را در درگیری با «سربداران سبزوار» گذراندند که «شیخ حسن جوری» رهبر معنوی سربداران در یکی از همین جنگها در منطقه «زاوه» یا «تربت حیدریه» فعلی جانش را از دست داد. در آن زمان، حاکمان بسطام جز متحدین آلکرت بودند و به همین خاطر بارها شاهد سفرهای امیران و نمایندگان آلکرت به بسطام بوده ایم که برخی مواقع چون اجل و مرگ این امیران فرامیرسید، در کنار بایزید بسطامی به خاک سپرده میشدند یا اصلاً برخی امیران آلکرت وصیت میکردند که پس در گذشت، پیکر آنان را از هرات به بسطام منتقل کنند. بن بطوطه سیاح و جهانگرد معروف که در عصر سربداران و آل کرت منطقه را از نزدیک دیده، در سفرنامه اش از روابط حسنه سمنانیان با هراتیان سخن گفته و نوشته است: «در آخرین نبردی که بین سربداران و آلکرت در سال 748 هجری رخ داد، سمنانیان، هراتیان را یاری کردند.» سفرنامه ابن بطوطه، جلد اول، صفحه 465، انتشارات آگاه 1370
به هر حال سرانجام موفق شدم که مقبره امیر محمداعظم خان شاه سابق افغانستان را از نزدیک ببینم و تاریخ پرآشوب یک دهه جنگهای خانمانسوز فرزندان امیر دوست محمدخان را در کنار یکی از بازیگران این بازی، مرور کنم. بازدید از مقبره شاهان و امیران، نسبت به هر آرامگاه دیگری، مایه پند و عبرت است. دیدن مقبره امیر محمداعظم خان برای من نیز خالی از پند و عبرت نبود. شاهی که هزاران داوطلب را در جنگ با برادرش امیر شیرعلی خان بسیج کرد و پس از شکست در توابع غزنی، راهی دیار غربت شد و سرانجام در دنیای بیکسی، در سرزمین دورافتاده درگذشت و به خاک سپرده شد.
درباره عکسهای زیر هم باید عرض کنم که تصاویر شامل برج امامزاده «سید محمد» از فرزندان امام جعفر صادق(ع) است که در مقابلش آرامگاه بایزید بسطامی و در کنار آن، مقبره امیر محمداعظم خان با حصار سنگی قرار دارد. تقریباً در بیست متری آرامگاه بایزید و مقبره امیر محمداعظم خان، گنبد و ایوان «غازان خان» و مقابر امیران آلکرت واقع شده است. تصویری که من از نمای کلی این محوطه گرفته ام، متعلق به سه سال پیش است اما سال گذشته آرامگاه بایزید بسطامی بازسازی شد که جمع آوری حصار فلزی و سکوی الحاقی از جنس سنگ تیشهای و همچنین اجرای سنگ قبر از جنس کریستال و مرمر و حکاکی روی سنگ قبر را شامل میشود. درباره تصویر قدیمی هم این توضیح لازم است که ناصرالدین شاه در سال 1300 هجری به خراسان رفت. او در مسیر از بسطام نیز بازدید کرد. آقا رضا «عکاسباشی» اولین عکاس شاه نیز در این سفر حضور داشت. وی تصویر زیر را از آرامگاه بایزید بسطامی و مقبره امیر محمداعظم خان که در آن سال هنوز گنبد روی آن استوار بود، از خود به یادگار گذاشت. این تصویر، 138 سال قدمت تاریخی دارد.
گفتنی است که بر روی سنگ مقبره محمداعظم خان، ابیاتی پُرمحتوا به خط نستعلیق حک شده است که گذر عمر و فانی بودن دنیا را در ذهن هر خوانندهای مجسم میکند. این شعر را در کامنت همین مطلب میگذارم. امیدوارم که این یادداشت مورد قبول واقع شده باشد.
مرادی
نظرات(۰ دیدگاه)