گفتگو با استاد حبیب الله حاصل ؛ پیر کشور موسیقی!
- انتشار: ۲۷ میزان ۱۳۹۶
- سرویس: تیتر 1فرهنگ و هنر
- شناسه مطلب: 32131
اختصاصی خبرگزرای اطلس – عصر پاییز است، آفتاب نیمه جان مشهد خود را به آسمان رسانده و نسیم پاییزی تلاش می کند تا برگهای زرد را از درخت جدا کند و ما می رویم تا به استاد حبیب الله حاصل را از نزدیک ببینیم.
از کوچه های خواجه ربیع می گذریم و به منزل استاد حبیب الله حاصل می رسیم، خانه کوچک اما با صفایی است، یکی از شاگردان استاد ما را به طبقه بالا و کارگاه موسیقی استاد راهنمایی می کند.
حبیب الله حاصل که حالا نزدیک به هشتاد سال سن دارد، یکی از اساتید هنر موسیقی هند است که سرنوشت او را به ایران و مشهد کشانده است.
پیرمرد از پله ها بالا می آید، عصایی در دست دارد اما چهره اش بشاش و پر از نور است.
بعد از سلام و احوال پرسی از او درباره هنر سوال می کنم، می گوید : هنر؟ هنر یعنی تلاش مداوم برای رسیدن! مسیری بی انتها برای کسانی که می خواهند حقیقت را درک کنند.
جواب او میخکوبم می کند، انگار این مرد چیزهایی می داند که در هیچ کتابی یافت نمی شود. ریکوردر را روشن می کنم و حرفهای استاد را با گوش جان می شنوم.
استاد حبیب الله حاصل در یک نگاه
استاد حبیب الله حاصل متولد سال 1340 میلادی در ولایت راجستان هند است؛ یعنی 77 سال سن دارد که تقریبا تمام آن را وقف آموختن و آموزش هنر موسیقی کرده است.
می گوید : پسرخواهر من مهدی حسن خان نام دارد و یکی از بهترینهای موسیقی هند است و همینطور برادرم نهار عبدالله خان یکی از بزرگان موسیقی هند است که برای هندیها و پاکستانیها و همچنین افغانستانیها نامهایی آشنا هستند.
استاد حاصل می افزاید : عمر ما در هنر موسیقی گذشت، در خانواده من هنرمندان مشهوری وجود داشتند که در هند و پاکستان بی رقیب بودند.
هنر چیز خوبی است، هر فرد را در جهان به واسطه هنرش می شناسند، اما رسیدن به هنر باید تلاش زیاد کرد. باید ریشه هنر را پیدا کنیم تا یک هنرمند کامل شویم.
هنر زاینده است، به این معنی که هنرمند باید خلاق و خالق باشد.
حاصل سفرهای زیادی به کشورهای مختلف داشته است و آدم فکر می کند او یک جهانگرد است، اما خودش می گوید : من برای رسیدن به ریشه هنر به کشورهای زیادی سفر کردم، سالهای زیادی در پی گمگشته خودم در هند و پاکستان و اروپا و … گذراندم.
حبیب الله حاصل و موسیقی!
یکی از نکات برجسته زندگی حاصل تلاشهای او برای درک هنر است، خودش می گوید : در هنر موسیقی کلاسیک، راگ خوانی و دانستن راگها یک علم بسیار عمیق است و برای رسیدن به این مهم باید مراحل زیادی را پیش اساتید فن بگذرانید و من در جوانی خودم این مراحل را پیش اساتید بزرگ هندوستان گذراندم، اگر هنرمند می خواهد هنر را بفهمد باید تلاش کند و وقت بگذارد. وقت گذاشتن به این معنی نیست که یک یا دوسال، یعنی سالهای متداوم!
درباره آموختن موسیقی می گوید : من از چهارده سالگی خواندن را در مدرسه آغاز کردم و در محافل مختلف اجرا می کردم. موسیقی برای ما بعنوان یک میراث ماندگار است و خانواده ما نیز همگی اهل هنر هستند.من هشتاد سال دارم و بیش از شصت سال آن را در پی هنر گذراندم، حاصل این سالهای تلاش چند آهنگ و یک دیوان است.
از وضعیت کنونی اش می پرسم، می گوید : خواندن که بخشی از زندگی من است، هر چه عمر بیشتر می شود تجربه های عمیق تری پیدا می کنم، شعرهایی می نویسم و هنوز هم گاهی آن چشمه جوشان هنر در من زنده می شود، اما می ترسم که این نوشته ها را بعد از من کسی نخواند.
روزگاری بر ما گذشت، از خانواده ما در ایران کسی نیست و من به تنهایی به ایران سفر کردم و اینجا ماندگار شدم.
درباره علاقه مند شدنش به هنر سوال می کنم، می گوید : هنر برای ما هندیها یک امر واجب است، مردم هند همگی اهل هنر هستند، من وقتی کودک بودم قبل از خواب رویاهایی می دیدم، شعرها و داستانهایی در ذهن من می جوشید و من احساس خوبی پیدا می کردم، از همانجا بود که به هنر و موسیقی علاقمند شدم و تلاشم را آغاز کردم، البته در موسیقی، آوازخوانی، نقاشی و شعر کار کرده و آثاری دارم.
حبیب الله حاصل در کشورهای بلغارستان، افغانستان، هند، پاکستان، ژاپن و چند کشور اروپایی اجراهایی داشته و بارها از سوی مقامات و سازمانهای مختلف دعوت شده است.
بختاور، نظیر احمد و حسین خان از جمله کسانی هستند که با استاد حاصل همکار بودند.
آلبوم قدیمی اش را بیرون می کشد و عکسهایش را نشانمان می دهد، عکسهایی با اساتید برجسته موسیقی جهان که در کشورهای مختلف در کنار استاد خوانده یا نواخته اند.
درباره تجربه هایش می گوید : زندگی من شبیه یک فیلم مستند سینمایی است، من کوچه کوچه استامبول را گشته ام، ریشه ریشه صوفیه را گشته ام و ریشه ریشه بیروت را گشتم، شام و دمشق را خوب بلدم، عراق را وجب به وجب گشته ام و عمری به دنبال هنر جهان را گشته ام.
سفر به ایران
درباره سفرش به ایران می گوید : در ایران هم گشت و گذار زیاد کردم، سال 40 من به دنیا آمدم، از هند به پاکستان آمدم، در هجده سالگی پدرم فوت کرد و من به ایران آمدم. به شیراز رفتم، دروازه قرآن را دیدم، بعد قبر سعدی و حافظ را زیارت کردم، به مشهد آمدم حرم را زیارت کردم و عطار و خیام و فردوسی را دیدم.
در تهران طی اتفاقات جالبی که افتاد عاشق همسرم شدم و از او خواستگاری کردم و او هم قبول کرد که همسرم شود و ما تا امروز با هم خوش هستیم. همسرم از خانواده اصیل ایرانی(تهرانی) و اهل دل هستند.
حبیب الله حاصل اشعار اسدالله خان غالب، میرتقی میر، عبدالقادر دهلوی، بیدل دهلوی، امیرخسرو دهلوی و علامه اقبال لاهوری و … از جمله شاعرانی هستند که اشعارشان را خوانده است.
خودش می گوید : اشعار زیادی را خوانده ام اما حافظ خوانی برای من طعم دیگری دارد.
استاد حاصل هنوز هم موسیقی تدریس می کند و شاگردانی دارد که بخشی از زندگی اش را به آنها اختصاص داده است.
دل کندن از او سخت است، آدم دوست دارد بنشیند و حرفهایش را بشنود، خنده بر لب دارد و حرفهای دلنشینش روح آدم را می نوازد.
سرفه می کند و مشخص است که حال خوبی ندارد، اما از شاگردش می خواهد که کیبورد را برایش آماده کند و بعد می نشیند پشت کیبورد و غزلی به زبان اردو که خودش سروده است را برایمان می خواند.
گلایه ای ندارد، از زندگی هنرمندانه اش راضی است و می گوید : هنرمند همین است، هیچ هنرمندی کاخ نشین نبوده و رفاه و آسایش نداشته است، من هم یک هنرمندم و هدفم از زندگی پول در آوردن نبوده و بدنبال دلم رفته ام، و این دل من بوده که در تمام این سالها مرا از اینسو به آنسو می برده است.
وقت خداحافظی دستش را می بوسم و می گویم نصیحتم کن، می گوید : سکوت کن و حرفهای خوب را بشنو!
سیدجمال الدین سجادی
نظرات(۰ دیدگاه)