هر نوع افراط در قومیت، می تواند مملکت را سمت بحران ببرد

  • انتشار: ۲۷ حوت ۱۳۹۹
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 108852

چه بخواهیم یا نخواهیم، سرنوشت همه‌ی اقوام افغانستان – بدون استثنا – باهم گره خورده است؛ نمی توان گفت تقدیر ملیت پشتون از ملیت های تاجیک و هزاره جداست یا بالعکس… بلکه فلاکت یک قوم، مساوی با بدبختی همه اقوام است و رشد، توسعه، فناوری و خلاقیت، فقط با همکاری و همدلی تمام اقوام شکل خواهد گرفت و خطاست اگر کسی فکر کند، پیشرفت و ترقی، در انحصار یک قوم است و بقیه توان اداره کشور یا حق خوشبختی ندارد؛ زیرا هیچ قومی تافته ای جدا بافته از اقوام دیگر نیست.

قومیت – بنا بر هدایتِ عرف و شرع – فقط برای شناسایی است و هر نوع افراط در قومیت، می تواند مملکت را سمت بحران ببرد. تقسیمات کشور بر مبنای قوم و مذهب، هیچ ارمغانی جز جدال و منازعه ندارد.

در کشورهای استعمار زده‌ای مثل افغانستان، تمام ذهنیت ها و افکار، معطوف به قوم و ملیت هاست؛ قومیت، به طور رسمی در نظام و حکومت افغانستان نهادینه شده است و قدرت و سیاست بر اساس اقوام و ملیت هاست؛ هر قومی که از نگاه نفوس بیشتر باشد، بیشتر حق دارند در فعالیت های سیاسی و نظامی شرکت کنند. برای همین است که آشوب ها و بی ثباتی ها و نا امنی ها در ۲۰ سال گذشته فروکش نکرد که هیچ بلکه روز به روز، موجب تضعیف نظام و حکومت مرکزی شد.

آزادی و حاکمیت ملی و هویت ملی، با قوم گرایی در تعارض آشکار قرار دارد؛ نمی توان از مردم سالاری حرف زد در حال که ذهنیت ها همه معطوف به این است که حق اداره ای کشور فقط از آنِ قومی است که اکثریت افراد جامعه را تشکیل می دهد در حال که در عصر مردم سالاری، تمام آحاد جامعه حق اداره‌ی مملکت را دارند.

قوم پرستی و استخوان خواری، در حدی از افراط رسیده است که تمام ارزشهای ملی، تحت الشعاع قومیت و خورده هویت ها قرار گرفته و به اندازه‌ی ملیت گرایی رواج پیدا کرده است که کسی به یک هویت کلان ملی فکر هم نمی کند و هر قومی در تلاش است که یک کسی از آنها در یک اداره‌ی حتما نشسته باشد ولو که دزد و خاین و فاسد باشد به نظر قوم گرایان هیچ اشکالی ندارد.
هر نوع زورمندان و زورگویان، می توانند در پناه قوم و ملیت به طور آزادانه زندگی کنند و ملیت ها نیز به عنوان قوم از او حمایت کنند.
در چنین جامعه‌ا‌ی، تمام احزاب و جریان ها نیز قومی و ملیتی است و هیچ حزب فراقومی در چنین جوامعی پا نمی گیرد.
این حقیقت تلخی است که سالهاست بدان گرفتاریم؛ از اشخاص و سران قومی – اعم از خادم و خاین – چنان بت ها ساخته ایم که هر نوع نقد این بت ها – از روی خیرخواهی یا عقده – می تواند واکنش تند تمام یک قوم را برانگیزد و موجب فتنه گردد؛ تمام اقوام افغانستان، گرفتار چنین بلیه‌ای است و استثنا هم نداریم.

مع الاسف، نخبگان و تحصیل کردگان و اهالی فرهنگِ ما نیز نتوانسته اند از دام قومیت و نژادپرستی خودشان را رها کنند؛ علتِ آن هم واضح است که شامل شدن در اداره و سیاست کشور، فقط از آدرس قوم و ملیت امکان پذیر است و سیستم و نظام، اجبارا نخبگان و اندیشمندان را در دام قومیت گرفتار می کنند.

بار دیگر تاکید می کنم که نمی توان به ترقی و پیشرفت رسید و در وادی توسعه گام نهاد، جز این که در جامعه ما یک هویت کلان ملی شکل بگیرد و قوم گرایی از حد افراط به اعتدال برسد. امکان ندارد ارزش های مردم سالاری در کشور نهادینه شود در حال که نظام حاکم به طور رسمی قوم گرایی را ترویج می کند.

علی ظفر یوسفی

نظرات(۰ دیدگاه)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *