یکی از مصیبتهای خانمانسوز و همیشگی سرانما!
- انتشار: ۳۰ قوس ۱۳۹۹
- سرویس: دیدگاهگوناگون
- شناسه مطلب: 102034

توضیح را با ذکر خاطرهای از مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی شروع میکنیم:
در نشستی از آیتالله هاشمی رفسنجانی(ره) در مورد عربستان سعودی سئوال مهمی شد. ایشان بسیار صادقانه فرمود: پاسخ را میدانم اما نمیتوانم یا نمیخواهم خدمت شما عرض نمایم. سئوال شد چرا نمیتوانید یا نمیخواهید؟ ایشان فرمود: میان پاسخهای یک کارشناس و مقام مسئول تفاوت جدی وجود دارد؛ پاسخ یک کارشناس مسائل سیاسی یا اجتماعی جز روشن شدن همان مسائل پیامد دیگری ندارد اما من تنها یک کارشناس نیستم بلکه یک مقام مسئول نیز محسوب میشوم که پاسخهایم تبعات ملی، منطقوی و بینالمللی دارد؛ یک مقام مسئول با پاسخها و مواضعش یا واحدهای سیاسی منطقوی و بینالمللی را به سوی جنگ میبرد یا به سوی صلح؛ بنابراین، هر مقام مسئولی با توجه به پیامدهای آن مقامی که در آن قرار دارد، عقلا و شرعا مکلف است که باید پاسخ بدهد یا ندهد و بنده الآن صلاح را در پاسخ گفتن نمیدانم. بعد از توضیح خردمندانه ایشان، پرسشگر و افراد حاضر در آن نشست نه تنها ناراحت نشدند که تازه بزرگترین درس را گرفته خوشحال هم شدند.
اما واکنشهای احساساتی سرانما به گزارش امرالله صالح و موضعش، نشان داد که یکی از مصیبتهای این مردم و حضرات این است که بزرگواران خودشان را همانند انسانهای عادی یا کارشناس صرف میپندارند و متوجه نقش جایگاهشان در یک ساختار نیستند و نمیدانند مقامی که در آن قرار دارند چه اقتضائاتی دارد که اگر مراعات نشود، نه تنها خودشان بلکه یک جامعه و مردم را برباد میدهند.
به خاطر همین درک درست نداشتن از نقش جایگاه در یک ساختار است که برای ابراز نظرهای کارشناسی نشده و احساساتی باهم مسابقه میگذارند. به خاطر همین درک درست نداشتن از نقش جایگاه در ساختار است که مثل انسانهای عادی واکنش نشان میدهند و خیال میکنند که باید مثل دیگران در فضای مجازی مطلب بنویسند و در فضای حقیقی حضور به هم برسانند. به خاطر همین درک درست نداشتن از نقش جایگاه در یک ساختار است که مطالبی منتشر میکنند و مواضعی میگیرند که تاوان آن را همواره این مردم ستمدیده پرداخته اند و میپردازند و به خاطر همین درک نکردن و جدی نگرفتن نقش جایگاه در یک ساختار است که حضرات در عرصههای منطقوی و بینالمللی نیز تقریبا منزوی میباشند و نه میتوانند از نقش جایگاهشان به عنوان سران این مردم برای مردمشان استفاده نمایند و نه توان بهره بردن از نقش جایگاه نهادهای منطقوی و بین المللی را، در ساختارهای نظام منطقوی و بینالمللی، دارند.
اگر سرانما متوجه نقش جایگاهشان در یک ساختار و متوجه نقش جایگاه نهادها در ساختارهای منطقوی و بینالمللی میبودند، نه در واکنشها عجله میکردند، نه بدون کارشناسی مینوشتند و سخن میگفتند و نه از کنار نهادهای منطقوی و بینالمللی به سادگی عبور میکردند.
خلاصه این بیگانگی سران با نقش جایگاهشان و نقش جایگاه نهادها در یک ساختار، مصیبتی است که همواره برای این مردم بلاهت و مصیبت آفریده موقعیتهای آنها را در معادلات قدرت و سیاست برباد داده است.
محمد امین احسانی
نظرات(۰ دیدگاه)