یادداشت/ اتحاد تروریزم و فاشیزم برای نسل کشی شیعیان
- انتشار: ۳ ثور ۱۳۹۷
- سرویس: اجتماعیتیتر 2
- شناسه مطلب: 39876
واضح ترین پیام انتحاری روز گذشته در مرکز ثبت احوال و نفوس در غرب کابل این بود که شیعیان نباید در انتخابات پارلمانی آینده شرکت کنند.
ارسال کنندگان این پیام، دو گروه هستند که ظاهرا ارتباط سازمانی میان آنها نیست، ولی در حقیقت هر دو جریان به دنبال هدفی واحد در افغانستان هستند. برخی از مقامات رسمی حکومت و افراد تاثیر گذار در دنیای سیاست افغانستان به همان اندازه خواهان تضعیف حضور شیعیان در انتخابات هستند که گروههای افراطی چنین چیزی را می خواهند.
با این وصف، هرچند که داعش، رسما انجام این عملیات را به عهده گرفته، اما کوتاهی و بلکه تعمد حکومت وحدت ملی در عدم تامین امنیت شیعیان، مهمترین دلیل افزایش چنین وقایعی دانسته می شود. بنابراین به همان اندازه که انگشت اتهام به سوی داعش می تواند دراز باشد، مقامات حکومت و برخی دیگر از افراد تاثیرگذار نیز به همان اندازه متهم هستند.
بیشترین عملیات های انتحاری و نیز قتل عام ها و تیربارانها در سال اخیر علیه شیعیان صورت گرفته و این عملیات ها، جغرافیایی از هرات گرفته تا غور و غزنی و بغلان و دیگر ولایات را به کابل غرق در خون پیوند زده است.
به نظر می رسد که بخش زیادی از افراد تاثیر گذار در حکومت وحدت ملی به دنبال این هستند که حضور شیعیان در انتخابات به حدی پایین بیاید که آنچه در غزنی در انتخابات پیشین پارلمانی روی داد، کاملا به صورت معکوس اتفاق بیفتد. به همین دلیل، هرگز نسبت به آنچه که داعش انجام می دهد، حس بد و منفی ندارند و حتی ممکن است که به افزایش فعالیت آنها از طریق عدم بستر سازی تامین امنیت، کمک هم بکنند.
اینک، مدنی ترین مردم افغانستان بر سر یک دوراهی بزگ گیر مانده اند. تن دادن به خواست فاشیزم با شرکت نکردن در انتخابات یا حضور پر رنگ در انتخابات به قیمت دادن تلفات انسانی بسیار زیاد.
انتخاب هر یک از این رو راه، بسیار سخت و ناگوار است. یکی تن دادن به فاشیزم است و دیگری جنگ بدون پشتوانه با تروریزم و هر دوی اینها، سخت و مصیبت زا به نظر می رسد.
حضور کمرنگ شیعیان در انتخابات به منزله این است که حضور نیم بند خود در قدرت را نیز برای همیشه رها کنند و اماده ورود به یک دوره سیاه باشند. دوره سیاهی که به روند عدم حضور آنها در ادارات دولتی و اجرا نشدن بدیهی ترین حقوق شهروندی آنها در ادارات و وزارتخانه ها سرعت خواهد بخشید.
مبارزه با تروریزم هم به دلیل اینکه عزمی در حکومت برای همکاری در این زمینه وجود ندارد غیر ممکن به نظر می رسد. چرا که خود شیعیان به دلیل اینکه در نظام کنونی تن به حکومتی ظاهرا مردم سالار (و نه تفنگ سالار) داده اند، زیر ساخت های لازم برای دفاع از خود را ندارند و حکومت هم نه خود برای تامین امنیت آنها قدمی بر می دارند و نه هم حرکت های خود جوش مردمی برای تامین امنیت مردم را به رسمیت می شناسد.
دوراهی میان نافرمانی از دولت در مبارزه با تروریزم یا تن دادن به انزوا در یک حکومت فاشیستی، شرایط سختی را برای شیعیان به وجود آورده است.
این شرایط سخت در حالی است که رهبران جامعه شیعه نیز در یک فضای رخوت آمیز، نه توانی برای مدیریت افکار عمومی دارند و نه زمینه ای برای بسیج مردم جهت اعمال فشار به حکومت.
با این وصف، به نظر می رسد که باید به دنبال راهی حلی برای عبور با حداقل اسیب از شرایط کنونی بود. عبوری که اولین شرط آن، عبور از رهبران بی خاصیت کنونی و تن دادن به یک تغییر نسلی مدیریت در جامعه شیعه است.
سید احمد موسوی مبلغ
نظرات(۰ دیدگاه)