گرگهایی که نخبگان می‌درند

  • انتشار: ۶ جدی ۱۳۹۹
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 102498

در حالی‌که جنگ میدانی طالبان با حکومت افغانستان در ماه‌های اخیر شدّت بی‌سابقه‌ای یافته است، حالا جبهه تازه‌ای از کشتارهای هدفمند بر آن افزوده شده است. ترور خاموش فرهنگیان، روشنفکران، اعضای جامعه مدنی، عالمان دینی، خبرنگاران، افسران ارشد نیروهای امنیتی، اعضای نهادهای ناظر بر انتخابات آزاد و … این ترورها اکنون به صورت برنامه‌ای روزمره درآمده و با استفاده از ضعف حکومت، آسان انجام می‌گیرد. داکتر ایاز نیازی، یوسف رشید، فرشته کوهستانی، یما سیاوش، رحمت‌الله نیکزاد، ملالی میوند، الیاس داعی، داکتران پلچرخی و ده‌ها چهره و نام دیگر به تازگی حذف فیزیکی شده‌اند.

تاکنون هیچ‌گروه و کسی مسؤلیت این قتل‌های زنجیره‌ای را به عهده نگرفته است. گروه طالبان اعلام کرده که افراد غیرنظامی و اعضای جامعه مدنی را ترور نمی‌کند. داعش خراسان که در ماه‌های اخیر مسؤلیت برخی عملیات انتحاری را پذیرفته بود، در مورد این ترورها سکوت کرده است.

اکنون مهم‌ترین پرسشی که ذهن همگان را به خود مصروف ساخته این است که این ترورهای برنامه‌ریزی‌شده، زنجیره‌ای و هدفمند را کدام گروه یا افراد انجام می‌دهند و انگیزه این ترورها چیست؛ و نیز این پرسش که کدام گروه یا چه کسانی از مرگ این افراد سود می‌برند؟

در این مورد تحلیل‌های گونه‌گونی صورت گرفته است؛ برخی این ترورها را کار طالبان می‌دانند؛ برخی آن را به مافیای درون حکومت نسبت می‌دهند و برخی دست داعش و پاکستان را در پشت این جنایات می‌بینند. هرکدام هم دلایل خود را دارند.

به نظر نگارنده چیزی که ما را در رسیدن به عوامل این ترورها کمک می‌کند جنبه مشترک افراد ترورشده است. همه آن‌ها نخبه‌های فرهنگی و رسانه‌ای و مدنی بودند که فعالیت‌‌شان موجب بیداری و هشیاری مردم نسبت به واقعیت‌های جاری می‌شد. از عالم دینی چون داکتر ایاز نیازی تا یما سیاوش و یوسف رشید؛ هرکدام از جایگاه منبر، رسانه، جامعه مدنی و نهادهای حقوق بشری تلاش می‌کردند واقعیت‌های سیاسی و اجتماعی را در دست‌رس مردم بگذارند و مردم را نسبت به مسایلی که در اطراف‌شان می‌گذرد آگاه کنند؛ تا مردم فریب شعارهای دروغین ارباب سیاست و تشنگان قدرت را نخورند. مردم ناآگاه فریب می‌خورند، راه‌های رفته را باردیگر می‌روند، به امور تجربه‌شده بازهم گردن می‌گذارند و در نهایت خود را در باتلاق می‌اندازند.
حکومت‌های استبدادی و گروه‌های تمامت‌خواه دشمنان افراد آگاه و بیدار هستند؛ زیرا این افراد و نهادهای مربوطه‌شان باعث می‌شوند که واقعیت حکومت‌های استبدادی و گروه‌های تمامت‌خواه افشا شود و شعارهای دروغین آن‌ها رنگ ببازد؛ مردم دیگر به آن‌ها اعتماد نکنند و در نهایت آن‌ها از رسیدن به اهداف خود باز بمانند و خر قدرت رام آن‌ها نشود.

خیز طالبان برای گرفتن قدرت

بیست سال پیش گروه طالبان قدرت سیاسی را در افغانستان از دست داد. پس از شکست، نیروهای جنگی این گروه پراکنده شدند و سیاست‌‌مداران حاکمش به پاکستان گریختند. کمتر کسی گمان می‌کرد طالبان بتواند باردیگر قد راست کند و در برابر قدرت‌های بزرگ غربی و حکومتی برساخته آن‌ها عرض اندام نماید؛ امّا سیاست‌های متزلزل و غیرصادقانه ایالات متحده امریکا، تلاش‌های بی‌دریغ پاکستان و ناکارامدی و ضعف‌های حکومت در افغانستان به یاری طالبان شتافتند و این گروه را زنده کرده به میدان جنگ و سیاست بازگرداندند.

مهم‌ترین دستاورد جنگ‌های بیست ساله طالبان، کشاندن امریکا به میز مذاکره و امضای توافق‌نامه صلح با این گروه است. پس از امضای این توافق‌نامه و بیرون رفتن ایالات متحده از میدان جنگ، حالا طالبان خود را در یک قدمی رسیدن به کابل و گرفتن قدرت می‌بیند. برنامه طالبان با طراحی و همکاری جنرال‌های پاکستانی در حال حاضر روی این موضوع متمرکز است؛ امّا هنوز موانعی بر سر راه رسیدن طالبان به قدرت باقی مانده است. عمده‌ترین این موانع نخست نیروهای امنیتی است که در برابر طالبان می‌جنگند و از سلطه نظامی این گروه جلوگیری می‌کنند و دیگری نیروهای آگاه و روشن جامعه است که به آگاه و بیدار کردن مردم می‌پردازند و از آزادی و عدالت و جمهوری مردم‌سالار دفاع می‌کنند.

جامعه مدنی، روزنامه‌نگاران، خبرنگاران، تعدادی از عالمان دینی، روشنفکران، حامیان دموکراسی و آزادی بیان، مدافعان حقوق بشر و حقوق زنان کسانی هستند که از یک‌طرف ماهیت پنهان طالبان و اهداف تمامت‌خواهانه آن‌ها را برای مردم افشا می‌کنند و از جانب‌دیگر از دموکراسی و حقوق بشر و آزادی بیان دفاع می‌کنند. فعالیت این افراد موجب آگاهی، بیداری و هشیاری مردم می‌گردد. آگاهی و بیداری مردم بزرگ‌ترین سد در برابر رسیدن طالبان به قدرت است.
گروه طالبان چه در زمان حکومت خود و چه در بیست سال اخیر جنایات بی‌شماری مرتکب شده‌ است که می‌خواهد از چشم مردم پنهان بماند؛ چنان‌که نمی‌خواهد ماهیت ضد آزادی و ضد حقوق بشریش افشا شود و مردم بدانند که حکومت طالبانی، حکومت استبدادی خودکامه است که حقوق مردم در آن‌ جایی ندارد. طالبان، اسلام را ابزار رسیدن خود به قدرت و ثروت ساخته‌اند. مردم در امارت طالبان به نام دین برده و اسیر خواهند بود و سرنوشت‌شان توسط یک فرد به نام امیر تعیین می‌شود. این‌ها واقعیت‌های تلخی است که طالبان پنهان می‌کنند. افشای این واقعیت‌ها در شرایط حساس کنونی مرگ طالبان را در پی دارد و ضربه‌های جبران‌ناپذیری بر این گروه وارد می‌کند.

پس می‌توان گفت طالبان و پاکستان گمان می‌کنند در یک قدمی گرفتن قدرت در افغانستان رسیده‌اند و هنوز دو مانع عمده بر سر راه‌شان است؛ نیروهای امنیتی و آگاهان و بیدارگران جامعه؛ حالا پاکستان و طالبان می‌خواهند هرچه زودتر این دو مانع را از سر راه خود بردارند.

سید اسحاق شجاعی

نظرات(۰ دیدگاه)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *