کامپین انتخاباتی استاد دانش !
- انتشار: ۲۷ اسد ۱۳۹۸
- سرویس: دیدگاه
- شناسه مطلب: 68454
در یک اجتماع انتخاباتی وی خطاب به منتقدین خود چنین گفت : “حضور کدرهای هزاره هم در سطح رهبری و پالیسی دولت و هم در بخش خدمات ملکی نسبت به گذشته به مراتب بیشتر شده است.” وی علاوه میکند : ” هزاره ها حذف نشده اند و هیچ کسی هم نمی تواند آنان را حذف کند”.
این گفته ها به نظر من واقعیت دارد. در گذشته هزاره ها یک موقعیت شهر وند درجه سوم یا جهارم را داشتند (دوران شاهی)، یا حذف شده بودند (امارت اسلامی طالبان)، یا در جنگ بودند ( جمهوری اسلامی استاد ربانی). بعد از ۲۰۰۱ و تغیرات زیرنظر امریکا و “جامعه بین المللی”، حضور آنها در افغانستان ایجاب میکرد تا شعار های مانند، حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیت ها، دموکراسی و حکومت داری خوب و … مطرح شود. هیچ یک از این شعار ها عملی، یا کاملآ عملی نشدند. ولی بازهم تا حدی موجب تغیراتی گردید که امروز از آنها به نام “دست آوردهای سالهای اخیر” یاد میشود. در این زمره عده ی از هزاره ها که تحصیلکرده ترین افراد به تناسب جمعیت شان اند، در بخش های دولتی استخدام شده اند. ولی این حضور هنوز هم کمرنگ و در حاشیه است و بویژه هنوز هم، علیرغم گفته های استاد دانش، حضور شان در پستهای بالا و مهم سیاسی و اداری ممکن نیست مگر با دوستی و پشتوانه دولتی.
اما اگر نمیتوان کلمه “حذف” را در مورد هزاره ها بکار برد و در این اصل با استاد دانش موافق هستم، با آنهم هزاره ها و نخبگان شان هنوز از نگاه سیاسی در دولت در حاشیه قرار دارند. معاون دوم بودن (اصلی که برای هزاره ها میراثی شده) و دو یا سه وزیر در پستهای کم اهمیت به معنی حضور کامل و سهمگیری تام و تمام یا عادلانه آنها در قدرت دولتی نیست. چرا نیست؟ به سوالهای ذیل جواب بدهیم :
ـ آیا هزاره ها توان معاون اول بودن را در تیم غنی نداشتند ؟ خوب بگذریم از جواب به آن. نخبگان هزاره پذیرفته اند که در تشکیل قدرت، هرچه باشد دموکراسی یا استبدادی، آنها نه حق رئیس جمهور بودن و نه معاون اول بودن را به خود میدهند. این اصل را پذیرفته اند که قدرت اول به پشتونها و سپس به تاجیکها تعلق دارد و بعد از آن ما هم میخواهیم سهمی بگیریم. مزاری آنرا “سهم گیری عادلانه در قدرت” مینامید. این اصل در افغانستان در میان نخبگان هزاره حاکم است، اما کسی که چنین میاندیشد حق ندارد از دموکراسی و دموکرات بودن حرف بزند، زیرا چنین تقسیمبندی قومی قدرت در تضاد با اوصول دموکراسی است.
ـ آیا هزاه ها حق ندارند یا توان و لیاقت احراز یک وزارت کلیدی را ندارند : وزارت دفاع، امنیت ملی، وزارت خارجه، وزارت اقتصاد، وزارت داخله ؟
ـ آیا یک هزاره توان سفیر بودن در یکی از این کشور های بزرگ و مهم را ندارد : امریکا، فرانسه، آلمان، انگلستان، روسیه، چین، جاپان، هند، پاکستان، ایران، سازمان ملل … ؟
تا کی هزاره ها بجای راننده گی (موتروانی) پست کمک راننده (کلینری) را میپذیرند و از آن خوشحال هم هستند ؟
نویسنده: کریم پاکزاد
نظرات(۰ دیدگاه)