ژنوساید خطر ناگهانی یا حذف تدریجی
- انتشار: ۹ جوزا ۱۴۰۰
- سرویس: دیدگاهگوناگون
- شناسه مطلب: 113799

این کلمه اولین بار توسط رافائل لمکین، وکیل یهودی تبار استفاده شد. او برای توضیح کشتار یهودیها توسط آلمان نازی این کلمه را به کار برد.
ژنوساید از ترکیب دو کلمه ژنو(geno) بمعنی قبیله/قوم و ساید(cide) بمعنی کشتن ساخته شده است.
منظور او از این واژه کشتار سازمان یافته یک گروه از مردم است. تحقیقات لمکین درباره کشتار یهودیان بود، اما واژه ژنوساید بمرور کاربردهای بیشتری درباره سایر اقوام آسیبپذیر پیدا کرد.
لمکین سالها روی نسل کشی یهودیها تحقیق کرد و تلاشهای او باعث شد تا سازمان ملل کنوانسیون منع و مجازات نسل کشی را تصویب کند.
در طول تاریخ، اقوام، گروهها و قومیتهای مختلفی مورد تبعیض،کشتار، نسل کشی و نفرت سایرین بودهاند.
یهودیها، سرخپوستان و سیاهپوستان نمونههای بارز ژنوساید در طول تاریخ هستند.
کنوانسیون منبع و مجازات ژنوساید، نسل کشی را اینگونه تعریف میکند:
نسلکشی اعمالی است که با هدف نابود کردن یک قوم/گروه/ملیت/مذهب و نژاد صورت میگیرد، این اعمال ممکن است بصورت،
یک)کشتن اعضا
دو)صدمه روحی زدن
سه)تحمیل شرایط خاص برای زندگی
چهار)جلوگیری از زاد و ولد
پنج)انتقال اجباری کودکان به مکانهای دیگر صورت گیرد.
با این مقدمه به وضعیت قوم #هزاره در افغانستان نگاهی بیندازیم.
یک)کشتن اعضا: در زمان عبدالرحمان ۶۲ درصد از مردم هزاره قتل عام شدند، عبدالرحمان با در دست داشتن فتوای حلال بودن خون هزارهها توانست اقوام دیگر را علیه هزارهها تحریک کرده و بخش عمده این مردم را از دم تیغ بگذراند، در آنزمان گفته میشود از سرهای بریده شده هزارهها کلهمنار ساخته شد و عبدالرحمان این واقعه را برای خود افتخار میدانست.
حذف فیزیکی وحشتناکترین کابوس برای یک گروه/ملیت یا قومیت است. تصور کنید هر آنچه فامیل و قوم و دوست دارید در زمان کوتاهی به بدترین شکل ممکن کشته شوند.
قساوت و بیرحمی عبدالرحمان در کشتار مردم هزاره آنقدر زیاد است که با گذشت بیش از صدسال هنوز کسانی هستند که از بازگشت به افغانستان و سرزمین اجدادیشان هراس دارند.
دو)صدمه روحی: هزارهها در زمان عبدالرحمان در بازار فروخته میشدند، قیمت هر هزاره(زن و مرد) به اندازه خریدن چند کیلو آرد بود، این اقدام برای صدمه روحی زدن و لِه کردن غرور هزارهها انجام شد.
او با این کار غرور و عزت مردم هزاره را هدف گرفت و بهمین دلیل تا سالها بعد هزاره بودن جرم تلقی میشد.(هنوز هم میشود)
به اصطلاح ‘جوالی’ دقت کنید! در زمان عبدالرحمان یک مرد هزاره فقط جوالی میتوانست باشد، یعنی یک نوکر بارکش!
عبدالرحمان با مشاوره انگلیسیها هزارهها را که قبل از نسلکشی در اکثریت بودند، به اقلیت منزوی و گوشهگیر تبدیل کرد.
هزارهها قبل از کشتار ۶۲ درصدی در افغانستان یکی از پایههای قدرت بودند اما بعد از آن عزت و اقتدار آنها فروپاشید و از متن به حاشیه رفتند.
سه)تحمیل تعمدی شرایط زندگی: هزارهها ساکنان اصلی سرزمینهای جنوب و بخشهای زیادی از شمال و شرق افغانستان بودهاند اما در زمان عبدالرحمان بدلیل فتوای حلال بودن خون و مال و ناموسشان مجبور شدند به کوهستانهای مرکز افغانستان پناه ببرند. این اقدام عبدالرحمان نیز یکی دیگر از اقدامات او علیه هزارهها میباشد.
هزارهها مجبور شدند زمینهای حاصلخیز خود را رها کرده و به کوهستان بگریزند و در شرایط سخت زندگی کنند. عبدالرحمان بخوبی میدانست که اگر هزارهها در مرزهای افغانستان بمانند بزودی روابطی با همسایهها برقرار میکنند و برای همین آنها را مجبور کرد به نقاط صعبالعبور و کوهستانی بکوچاند.
چهار)در زمان عبدالرحمان زنان هزاره بعنوان کنیز به سایر اقوام فروخته میشدند، از طرفی مردان هزاره نیز در شرایط بسیار سختی فقط بعنوان جوالی میتوانستند در شهرها ساکن باشند، این اقدام عبدالرحمان نیز در ادامه تصمیم او برای یک نسلکشی تمام عیار بود. تصور کنید در چنین شرایطی چه بر سر داشتههای تاریخی، افتخارات و غرور یک ملت میآید؟
پنج)انتقال اطفال به سایر گروهها و کشورها: عبدالرحمان حتی به کودکان رحم نکرد، بسیاری از کودکان یا کشته و مورد خشونت بودند، یا بعنوان نوکر در خانه دیگران کارگری میکردند. مدرسه رفتن، درس خواندن و امثالهم برای کودکان هزاره قدغن و ممنوع بود.
با این تفاسیر باید گفت ژنوساید و نسلکشی هزارهها فقط مربوط به عبدالرحمان نیست. ژنوساید یک واقعه یکباره و ناگهانی نیست. بلکه در بستر زمان اتفاق میافتد.
امروز هم ما با نوع دیگری از نسلکشی روبرو هستیم. محصور بودن در کوهستان و مسدود بودن و خطرناک بودن مسیرهای منتهی به هزارستان، سهمیهبندی کنکور، کشتار هدفمند دانشآموزان و دانشجویان، جلوگیری از رشد زنان جامعه، جلوگیری از قدرت گرفتن اقوام اقلیت در ساختار حکومت و دهها مورد دیگر همگی نمونههایی از ژنوساید هستند که هر روزه شاهد آن هستیم.
به نظر میرسد ژنوساید و تصفیه قومی هزارهها در یک سلسله وقایع تاریخی از دیرباز در افغانستان وجود داشته و کماکان ادامه دارد.
از سوی دیگر بومی شدن کشتار و حملات تروریستی باعث شده تا تصور غالب این باشد که همگی قومیتهای افغانستان مورد حمله تروریسم هستند، در حالیکه بین ترورهای سایر قومیتها و قوم هزاره تفاوت عمده وجود دارد.
انواع استراتژیهای تروریستان در کشتار مردم هزاره به ترورهای هدفمند، ترور به شیوه سر زنی، ترور بصورت حملات کور و ترورهای زنجیرهای گروهی بارها و بارها تکرار شده و این بدین معنی است که هزارهها بصورت خاص مورد حمله قرار گرفتهاند.
یکی از نکاتی که باعث میشود هزارهها در افغانستان بیش از سایر اقوام آسیبپذیر باشند، تفرق آرا و نبود یک جریان منسجم و قدرتمند سیاسی است.
احزاب چندگانه نتوانستهاند برای جلوگیری از ژنوساید کار چندانی انجام دهند.
ازینرو میتوان گفت جامعه هزاره برای رفع خطر نسلکشی بیش از پیش به وحدت نیاز دارد.
تلاشهای عملی هزارهها در میانه دهه شصت و هفتاد برای رسیدن به وحدت بخوبی نشان داد که راهبرد وحدت میتواند موثرترین اقدام برای مبارزه با ژنوساید باشد.
در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد و پس از تحولات پی در پی، هزارهها با تشکیل حزب وحدت توانستند خود را از حاشیه به متن بیاورند، اما دیری نپایید که وحدتآفرینان به اشکال گوناگون حذف شدند. (استراتژی ترور به شیوه سر زنی)
وحدت نسخه شفابخشی است که میتواند مردم را از تکه تکه شدن، تجزیه و در نهایت نسلکشی نجات دهد.
شهید مزاری و یارانش با درک واقعیات موجود اقدامات قابل توجهی در این زمینه انجام داد، ازین جهت او یک الگوی تمام نما برای کسانیست که درد اقلیت بودن را درک کردهاند.
امروز نیز جامعه هزاره بیش از پیش نیازمند #وحدت است، عدم اتفاق و پراکندگی آرا مهمترین مولفهایست که هزارهها را بعنوان جامعهای در معرض خطر نسلکشی قرار میدهد، چرا که عاملان نسلکشی با خاطری آسوده میتوانند به آهستگی و با طمانینه گروههای مختلف اجتماعی را به قتل برسانند، مجبور به کوچ اجباری کنند، شرایط سخت را به آنها تحمیل کنند و آب از آب هم تکان نخورد.
ژنوساید خطر ناگهانی نیست، اتفاقی است که از زمان عبدالرحمان شروع شده و تا هنوز ادامه دارد، آنهم نه فقط برای حذف مردم هزاره، بلکه برای نابودی افغانستان!
ازینرو تنها یک چیز نجات دهنده مردم است: وحدت
سید جمال الدین سجادی
نظرات(۰ دیدگاه)