چرا ایران باید به اسرائیل حمله میکرد؟
- انتشار: ۲۶ حمل ۱۴۰۳
- سرویس: دیدگاه
- شناسه مطلب: 177623
ایران و اسرائیل سالها است که غیرمستقیم باهم درگیر هستند. این دو جبهه، تا قبل از ۱۳ فروردین/ حمل سال جاری، بدون آن که وارد جنگ تمام عیار با یکدیگر شوند، حملههایی را در سطوح نظامی، امنیتی، سایبری و تبلیغاتی علیه یکدیگر انجام میدادند اما هیچگاه خط قرمزی به نام حمله به اماکن دیپلماتیک یکدیگر را نقض نکرده بودند. دوشنبه ۱۳ حمل سال جاری، برای نخستین بار یک ساختمان دیپلماتیک ایران در سوریه هدف حملات اسرائیل قرار گرفت که در نتیجه آن شماری از نظامیان ارشد ایران کشته شدند.
اسرائیل با این اقدام خود، قاعده بازی را تغییر داد و ایران نیز دیشب ۲۵ حمل به قاعده اسرائیل عمل کرد و با دهها پهپاد و موشک، اسرائیل را هدف قرار داد. سوال این است که آیا ایران از نگاه نظامی و استراتژیک کار درستی انجام داد یا مرتکب اشتباه راهبردی شد؟ برای پاسخ به این سوال، چند گزینه به شرح زیر قابل طرح است:
۱- اگر آمریکا و اسرائیل خواهان جنگ مستقیم با ایران میبودند، تنها در یک صورت به این کار اقدام میکردند که ایران را فاقد اراده لازم و قدرت دفاعی کافی تشخیص میدادند. جنگهای فراگیر در نیم قرن اخیر، زمانی به وقوع پیوستهاند که یکطرف، دشمن خود را ناتوان و بدون عزم و اراده برای دفاع، ارزیابی کرده است. روسیه دو سال پیش تشخیص داد که اکراین ضعیف است و طی چند روز میتوان دولت آن را سرنگون کرد اما محاسبه روسیه اشتباه بود زیرا اکراین ضمن این که پشتیبانی غرب را دارد، دولت و نظامیان این کشور نیز عزم و اراده دفاع از کشور خود را دارند. اگر روسیه درست محاسبه کرده بود و تواناییهای اکراین را درست تشخیص میداد، در باتلاق اکراین به دام نمیافتاد.
مورد تاریخی دیگر این که حمله آمریکا و متحدانش به عراق در دوره صدام نیز زمانی آغاز شد که بازرسیهای گسترده از اماکن دولتی در عراق، آمریکا و ناتو را به این جمعبندی رساند که رژیم صدام سلاح مدرن و کشتار جمعی ندارد و واقعاً ضعیف است و خیلی راحت میشود آن را سرنگون کرد. تشخیص آمریکا و ناتو درباره عراق درست بود و این خلاف تشخیص اشتباه روسیه در قبال اکراین بود. در لیبی نیز همین اتفاق رخ داد و زمانی که قذافی را خلع سلاح و ناتوان کردند، هواپیماهای ناتو و آمریکا، مواضع دولت قذافی را بمباران کردند و باعث سقوط دولت او شدند. اگر ایران نیز حمله موشکی دیشب را انجام نمیداد و قدرت نظامی خود را به نمایش نمیگذاشت، نشانه ضعف مفرط ایران محسوب میشد و این اقدام به منزله نشان دادن چراغ سبز برای حمله به ایران بود.
۲- اگر فرض این باشد که اسرائیل خواهان جنگ تمام عیار با ایران است، برای جلوگیری از جنگ هم که شده، ایران باید اقدام تلافیجویانه انجام میداد تا به طرف مقابل بفهماند که جنگ، گزینه پرهزینهای برایش خواهد بود و باید در محاسباتش تجدید نظر کند. به بیان بهتر، اگر استراتژی اسرائیل، جنگ با ایران باشد، حمله متقابل یا مانع از جنگ میشود یا نمیشود که در حالت اول مراد ایران حاصل شده و در فرض دوم، این کشور چیزی را از دست نداده است. به همین دلیل، ایران حمله پیشگیرانه را ترجیح داد.
۳- گفته میشود که ایران نباید بهانه به دست اسرائیل و آمریکا میداد. این سخن تا حدودی درست است اما دقیق نیست زیرا در دنیای فعلی، اگر قدرتی به جمعبندی برای حمله برسد، حتی اگر لازم باشد، خودش بهانه را ایجاد میکند. بازهم این اتفاق در عراق رخ داد و زمانی که آمریکا و متحدانش برای سرنگونی صدام تصمیم گرفتند، موجودیت سلاحهای کشتارجمعی را بهانه قرار دادند، در حالی که از پیش میدانستند، رژیم صدام فاقد اینگونه سلاحها است.
۴- اگر تحلیل، مبتنی بر این باشد که اسرائیل خواهان جنگ مستقیم با ایران نیست، بازهم ایران باید به اسرائیل حمله میکرد زیرا اگر ایران در مقابل بمباران کنسولگری خود دست به عمل متقابل نمیزد، به معنای انفعال و ضعف این کشور بود. در این صورت، حتی اگر اسرائیل و آمریکا قصد حمله به ایران را نمیداشتند اما ایران را ضعیف و منفعل میدیدند، برای حمله به ایران ترغیب میشدند.
۵- اگر ایران میخواست مورد ادامه حملات اسرائیل قرار نگیرد، باید به اسرائیل حمله میکرد که چنین کرد. این اقدام، مهمترین استراتژی است که از آن به فرمول بازدارنگی یاد میشود. این فرمول، آشناترین معادله در مناقشات بینالمللی است که تعریف ساده آن این است که اگر بزنی، میزنم. اسرائیل کنسولگری ایران را در سوریه زد، ایران هم دیشب اسرائیل را زد تا اسرائیل را از ادامه حملات به خود، بازدارد. البته اگر ایران چند سال پیش اسرائیل را زده بود، اسرائیل در یکسال گذشته دهها حمله به مواضع ایران از جمله حمله به کنسولگری ایران در سوریه را انجام نمیداد.
نتیجهگیری:
حمله دیشب ایران به اسرائیل، بدون تبعات برای ایران نیست. تا ساعات دیگر، شورای امنیت سازمان ملل در ارتباط با حمله موشکی ایران به اسرائیل، تشکیل جلسه خواهد داد. بیشتر اعضای شورای امنیت، اقدام ایران را محکوم خواهند کرد. محتمل است که به زودی، تحریمهای جدیدی نیز از سوی آمریکا و متحدانش علیه ایران وضع و فشارهای اقتصادی بر این کشور بیشتر شود. این هم محتمل است که اسرائیل حملاتی کنترل شدهای را علیه ایران انجام دهد تا اعاده حیثیت کند اما سرانجام سروصدا خواهد خوابید و از دل این سروصدا، یک نکته نمایان خواهد شد و آن این که ایران از طریق نظامی قابل حذف نیست.
گذشته نشان داده است که آسیبپذیری ایران از داخل است و این ضعف و پاشنه آشیل ایران محسوب میشود. دولت ایران اگر اقدامی برای رضایت آحاد ملت خود انجام ندهد، توانایی نظامی نمیتواند آن را از درون حفظ کند و منسجم نگهدارد. این اتفاق برای شوروی سابق نیز رخ داد و بدون این که یک گلوله از بیرون به سوی این ابرقدرت جهانی شلیک شود، از درون فروپاشید زیرا عنصر نارضایتی داخلی، بر فشارهای خارجی غالب شده بود.
محمد مرادی
نظرات(۰ دیدگاه)