هزاره‌ها؛ بلاتکلیفی سیاسی و بحرانِ سرنوشت

  • انتشار: ۸ سرطان ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 115796
افغانستان

جامعه و کشور افغانستان در شرایط حاضر شدیداً و کاملاً در وضعیتِ دو قطبی قرار دارد: قُطبِ دولت و متحدین آن و قُطبِ طالبان و مؤتلفین آن. قُطب یا جناح سوم تا کنون عرض اندام نکرده است.

در این وضعیت دو قطبی، فارغ از رهبران سیاسی جامعۀ هزاره که عموماً در جبهۀ دولت/جمهوریت جای دارند، توده‌های مردم هزاره و نسل جوان آنها در بلاتکلیفی سیاسی و سردرگمی نظامی و بحرانِ بی‌سرنوشتی به سر می‌برند و در انتخاب میان «بد» و «بدتر» حیران و سرگردانند. آنها نه می‌توانند به دولت و نظام کنونی اعتماد کنند و نه به طالبان. نه حاضرند جان و جهان خود را فدای بقای دولتِ فاسد و ناکارآمد و تبارگرای کنونی نمایند و نه حاضرند دست دوستی و همسویی به طرفِ گروه تندروی طالبان دراز کنند.

در طول بیست سال حاکمیتِ نظام کنونی، هرگاه در مکاتب و مساجد و مراکز آموزشی و مذهبی هزاره‌ها، انتحار و انفجار یا کشتار صورت گرفت، بی‌درنگ انگشتِ اتهام به سوی دولت و دستگاه‌های امنیتی نشانه رفت و بدین‌ترتیب، بخش بزرگی از هزاره‌ها باور کردند که حکومت و نهادهای امنیتی در کشتار و نسل‌کشی آنها دست دارند. از طرف دیگر، همین دولت و نظام، به اِعمال تبعیض و نابرابری علیه هزاره‌ها متهم شد و عنوانِ «دولتِ فاشیستی و تبارگرا» را از سوی قلم‌زنان هزاره دریافت نمود. به دلیل همین ادعاها و اتهامات، اکنون بخش بزرگی از هزاره‌ها، حکومت کنونی را به دید دشمن و قاتل و عامل نسل‌کشی خود می‌بینند و نمی‌توانند جان خود را قربانی بقای آن نمایند.

از طرف دیگر، گروه طالبان تاکنون حداقل سه بار در مزار و یکاولنگ و میرزاولنگ، دست به قتل عام و نسل‌کشی هزاره‌های شیعه‌مذهب زده‌اند. در طول بیست سال گذشته، مسافرانِ بی‌گناه هزاره را در جلریز و کُندی‌پشت و غور و قیاق و … گردن زده‌اند. طالبان با قتلِ شادروان مزاری در حالِ اسارت و با دستان بسته، اوج نفرت و خصومت خود را نسبت به هزاره‌ها تبارز دادند.

با در نظرداشتِ این مجموعه تجربیاتِ هولناک از ایدئولوژی و رفتار طالبان، هزاره‌ها هیچگاه نمی‌توانند به این گروه نیز اعتماد کنند و یا اندیشه‌ای ائتلاف و همسویی با آنها را در سر بپرورانند.

برپایه‌ای آنچه گفته آمد، اکثریتِ هزاره‌ها در سردرگمی سیاسی و بلاتکلیفی سرنوشتی به سر می‌برند و نمی‌دانند که زیر بیرق «اشرف غنی» بروند یا «ملاغنی» و گزینۀ سومی هم فعلاً در دسترس نیست. آن سربازِ هزاره یا آن نیروی دفاع مردمی هزاره که در سنگر رزم و پیکار به سر می‌برد، نه حاضر است جان و جهان خود را فدای بقای این دولتِ فاسد و ناکارآمد و متهم به نسل‌کشی و اِعمال تبعیض علیه هزاره‌ها نماید و نه حاضر است دست دوستی به سوی طالبان دراز کند و یا دستان خود را به علامت تسلیم بالا ببرد و نه گزینه‌ی سومی را پیش روی خود دارد! این یعنی بلاتکلیفی و سردرگمی سیاسی ـ نظامی و بحرانِِ بی‌سرنوشتی سیاسیی ـ اجتماعی!

مسیح ارزگانی

نظرات(۰ دیدگاه)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *