نقش «سندرم استکهلم» در گرایش افراد به طالبان
- انتشار: ۵ جوزا ۱۴۰۱
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 130657
در سال ۱۹۷۳میلادی در یکی از بانکهای شهر استکهلم پایتخت کشور سوئد، گروگانگیری مشهوری رخ داد. طی این گروگانگیری، چهار کارمند بانک به مدت شش روز به گروگان گرفته شدند. گروگانها در این مدت، چنان حس وابستگی و همدردی به گروگانگیرها پیدا کردند که حتی از همکاری با پلیس سر باز زدند و پس از آزادی نیز در دفاع از گروگانگیران خود برآمدند. بعداً روانشناسان زیادی روی این پدیده تحقیق کردند و به این نتیجه رسیدند که گاهی قربانی در یک فرایند پیچیده روانشناختی به جای تنفر از مجرم، به او متمایل شده و از وی دفاع میکند. از آن پس اصطلاح «نشانگان استکهلم» یا «سندرم استکهلم» به وجود آمد که شامل چندین شاخه مانند «سندرم استکهلم خانوادگی»، «سندرم استکهلم عاشقی» و «سندرم استکهلم اداری» میشود. مثلاً در سندرم استکهلم خانوادگی، شوهر با همسرش بدرفتاری و به وی ظلم میکند اما خانم به جای تنفر، بیشتر به شوهر متخطی متمایل میشود. یا در سندرم استکهلم عاشقی و عاطفی، معشوق با عاشق خود بدرفتاری و جفا میکند اما عاشق به جای تنفر از معشوق، بیشتر به وی متمایل میشود. در ادبیات ما نیز به این موضوع زیاد اشاره شده است. این سندرم گاهی بین بالادستها و زیردستها هم دیده میشود. مثلاً رئیس به مرئوس و زیردست خود ستم میکند اما زیردست، نه تنها اعتراضی نمیکند بلکه از رئیس قلباً دفاع هم میکند.
با ذکر ماجرای استکهلم، به اصل موضوع اشاره میکنم که در کنار عوامل دیگر، نقش و ردپای «سندرم استکهلم» هم در گرایش عدهای به طالبان دیده میشود. توضیح این که طالبان ۲۸ سال پیش در افغانستان به شکل گروگانگیران ظاهر شدند و هنوز همان روحیه خود را حفظ کردهاند. آیا به رفتارها، دستورها، فرامین و عملکرد طالبان در قبال مردم دقت کردهاید که چگونه این گروه، خود را مانند گروگانگیران، بر جان و مال مردم مسلط دانسته و کوچکترین نافرمانی از سوی مردم را برنمیتابد. در حقیقت، دیدگاه طالبان به مردم، دیدگاه گروگانگیر به گروگان است که متاسفانه این حس یعنی رابطه گروگانگیر و گروگان ناخواسته از طرف عدهای از مردم به طالبان نیز ایجاد شده است. افراد زیادی هستند که از نگاه فهم، شعور، آگاهی و سطح تحصیلی طبیعتاً نباید گرایشی به طالبان داشته باشند اما اکنون این حس در آنان به وجود آمده است. تکرار میکنم که گرایش به طالبان دلایل متعددی چون سیاسی، اقتصادی، فکری و قومی دارد که در این میان، پدیده روانشناختی سندرم استکهلم را نیز نباید در گرایش به طالبان نادیده گرفت. این که چرا گروگان حسی از نزدیکی به گروگانگیر پیدا میکند؟ تاکنون توسط روانشناسان زیادی مورد واکاوی قرار گرفته است. نظر غالب این است که پدیده سندرم استکهلم، نوع مکانیسم دفاعی بدن در برابر خطر است؛ به این شرح که این پدیده از ابتدای خلقت انسان، با انسان بوده است. مثلاً در عصر حجر، یک نفر دهها نفر را به بردگی و استثمار میگرفت و از آنان به زور کار میکشید و بردگان را شکنجه میکرد اما استثمارشدگان بازهم نسبت به رئیس و ارباب خود حس دوری و تنفر پیدا نمیکردند. حتی این پدیده در حیوانات هنگامی که حیوان ضعیفتری به چنگ حیوان قویتری میافتد هم دیده میشود. منتها پس از حادثه بانک استکهلم بود که روانشناسانی مثل «نیل بیروت» و «فرانک اوخبری» روی سندرم استکهلم به صورت علمی کار کردند و به نتایج خوبی دست یافتند.
سخن پایانی این که علت این عارضه روانی یعنی حمایت گروگان از گروگانگیر یا به عبارت سادهتر، گرایش مظلوم به ظالم، نوعی مکانیسم دفاعی غیرارادی است که وقتی انسان از ناحیه کسی در معرض خطر قرار میگیرد، خود را از ترس و اضطراب به منبع خطر نزدیک میکند تا خطرِ بیشتر را دفع کند؛ همان اتفاقی که اکنون در ابعادی به وسعت جغرافیای افغانستان رخ داده است.
مرادی چهارشنبه ۱۴۰۱/۳/۴
نظرات(۰ دیدگاه)