ناگفته هایی از زندگی امام سجاد علیه السلام

  • انتشار: ۱۷ عقرب ۱۳۹۴
  • سرویس: تیتر 2دین و اندیشه
  • شناسه مطلب: 11268

تصویری که از امام سجاد علیه السلام در اذهان ما ساخته شده است، امامی بیمار و ناتوان است که تنها کار او، گریه است. در حالی که پرده های ذکر شده از زندگانی آن امام، برای ما روشن می سازد که این تصویر تفاوت بسیاری با واقعیت دارد.

با نگاهی به تاریخ زندگانی آن حضرت می فهمیم که آن امام همام مبارزه ای طولانی را با دستگاه حاکم طراحی کرده بود. مبارزه ای غیرمستقیم که سالها به طول انجامید و زمینه را برای فعالیتهای بیشتر امامان بعد فراهم کرد. به طوری که جمع زیادی از اهل مدینه، ارادتمندان آن امام گشتند. سرانجام کار نیز دشمن برای پایان دادن به این مبارزه راهی جز قتل آن امام همام نمی یابد.

میراثدار خاندان نبوت

آنچه بیشتر از زندگانی امام سجاد علیه السلام برای ما نقل می شود، بیماری آن حضرت در صحرای کربلاست. جالب توجه است که این بیماری تنها چند روز از زندگانی ۵۷ ساله امام ۱ را تشکیل می دهد. و البته این بیماری باید باشد تا وظیفه جهاد در روز عاشورا از دوش او برداشته شود و بدین وسیله ایشان میراثدار خاندان نبوت گردد.

مبارزه با دستان بسته

نکته دیگری که از زندگی ایشان برای ما بازتاب داده شده، گریه های زیاد آن حضرت است. آن امام که شاهد مصائب روز عاشورا و بعد از آن بود، در ۳۴ سال زندگی بعد از پدر، همواره گریان او و یارانش بود. و البته این نکته مورد غفلت واقع شده است که گریه های آن حضرت خود مبارزه ای است با دستگاه حاکم. چرا که این ظلم از طرف آنان بر حسین بن علی علیهماالسلام وارد شد و یادآوری آن واقعه در حقیقت، یادآوری جنایتهای دستگاه حاکم است.

اما آنچه از دید ما دور مانده، مبارزات آن حضرت است. مبارزاتی که در همان ابتدای اسارت آغاز و بعد از آن به صورتی دیگر ادامه یافت. اولین این مبارزات را شاید بتوان سخن کوتاه آن حضرت در بین اهل کوفه دانست. سخنی که کنایه ای سخت بر کوفیان وارد می آورد. ۲

ایشان با خریدن برده ها و آزادکردن آنان به مناسبتهای مختلف، جمع زیادی از مردم مدینه را تحت تربیت خود درآورد. ایشان هیچ برده ای را بیش از یک سال نگه نمی داشت و همه را آزاد می کرد. نتیجه این اقدامات، آن بود که جمعیت انبوهی از مردم مدینه، بردگان آزادشده امام بودند که همچنان ارتباط معنوی خود با امام را حفظ نمودند

نقطه اوج مبارزات دوران اسارت را می توان در دمشق دید. سخنانی که حضرت در مسجد دمشق دارند کار را به جایی می رساند که یزید مجبور می شود سخنان حضرت را قطع نماید.

طبق آنچه در اسناد تاریخی آمده است، بعد از اتفاقاتی که در کاخ یزید بین او و اسرا افتاد، یزید شخصی را مامور می کند که بر منبر رفته و از حضرت امام حسین بن علی و پدرش علیهماالسلام بدگویی کند. آن شخص بدگویی از آن دو امام را به نهایت می رساند. همچنین تا می تواند از یزید و پدرش ٓکه لعنت خدا بر آن دو باد- تعریف و تمجید می کند. در این هنگام امام علی بن حسین علیهماالسلام او را خطاب قرار داده و می فرماید: «وای بر تو که رضایت خلق را به قیمت خشم خالق خریدی! قطعا که جایگاهت در آتش خواهد بود.»

سپس امام از یزید می خواهد که اجازه دهد تا سخنانی با این مردم بگوید. سخنانی که رضایت خدا در آن باشد و برای مردم اجر و ثوابی داشته باشد. اصرار مردم، یزید را ٓکه از سخنرانی امام می ترسید مجبور به اذن دادن می کند. سخنان امام در فضیلت خود و خاندان خود تا آنجا پیش می رود که یزید از ترس وقوع آشوبی در شام دستور اذان گفتن می دهد. وقتی اذان به فراز «اَشهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللهِ» می رسد امام یزید را مخاطب قرار داده و می فرماید:
«َ مُحَمَّدٌ هَذَا جَدِّی أَمْ جَدُّکَ یَا یَزِیدُ فَإِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدُّکَ فَقَدْ کَذَبْتَ وَکَفَرْتَ وَ إِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدِّی فَلِمَ قَتَلْتَ عِتْرَتَه، این محمد ]که شهادت به رسالت او می دهید[ جد من است یا جد تو؟ اگر بگویی جد توست که دروغ گفتی و کفر ورزیدی و اگر بگویی جد من است چرا عترتش را کشتی؟ »۳

 

کادرسازی هوشمندانه

بُعد دیگر مبارزات این امام فعالیتهای ایشان بعد از وقایع کربلاست. مهمترین اقدام حضرت علی بن حسین علیهماالسلام را باید تربیت افراد دانست. شرایط جامعه بعد از شهادت امام حسین علیه السلام، ماجرای توابین و قیام مختار به نحوی بود که کسی جرأت مخالفت صریح با حکومت را نداشت. در این حال -که فشار زیادی بر امام بود و مدام تحت نظر حاکمان بوده و از جانب آنان تهدید می شد- ۴ ناچار به مبارزه ای غیرمستقیم گردید. ایشان با خریدن برده ها و آزادکردن آنان به مناسبتهای مختلف، جمع زیادی از مردم مدینه را تحت تربیت خود درآورد. ایشان هیچ برده ای را بیش از یک سال نگه نمی داشت و همه را آزاد می کرد.

نتیجه این اقدامات، آن بود که جمعیت انبوهی از مردم مدینه، بردگان آزادشده امام بودند که همچنان ارتباط معنوی خود با امام را حفظ نمودند. ۵ این افراد زمینه را برای تشکیل کرسی درس توسط امام باقر و امام صادق علیهماالسلام فراهم می نمودند. تا آنجا که کرسی درسی پررونق تر از کرسی درس ایشان یافت نمی شد. در حالی که مراجعه مردم به امام سجاد علیه السلام به خاطر ترس از حکومت بسیار اندک بود.

حاکم ظالم جامعه که توان مقابله با این مبارزات را ندارد، سرانجام پیشنهادی که قبلا به او شده است را اجرا کرده و به واسطه حاکم مدینه، امام علی بن الحسین علیهماالسلام را مسموم نموده و به شهادت می رساند. این قتل در حالی رخ می دهد که حاکم از عواقب این اقدام ناآگاه نبوده و قبلا از آن سر باز زده بود.
دفاع غیرمستقیم از حریم ولایت

یکی دیگر از موارد مهم که بدان کمتر توجه شده است خطبه های حضرت زین العابدین علیه السلام در روزهای جمعه است. بخش مورد نظر از این خطبه این عبارات است:
« ألا و إنَّ أوَّلَ ما یَسْألانِکَ عَن رَبِّکَ الَّذی کنتَ تَعبُدُهُ، … و عَن إمامِکَ الَّذی کُنتَ تَتَولّاه ؛ اولین چیزی که نکیر و منکر از تو خواهند پرسید پروردگاری است که او را عبادت می کنی … و از امام تو که از او تبعیت می کنی.» ۶
بیان این عبارات در فضایی که بنی مروان خود را حاکم مطلق جامعه می دانند جسارتی بسیار می خواهد که جز در اهل بیت علیهم السلام و شاگردان ایشان یافت نمی گردد. در واقع ایشان به صورت غیرمستقیم به مردم تذکر می دهد که بدانید از چه کسی پیروی می کنید.

 

پنجه در پنجه ظالم

علاوه بر این، مواردی از برخورد امام با دستگاه حاکم در تاریخ نقل شده است. برای نمونه، به نامه نگاری بین امام علیه السلام و عبدالملک مروان اشاره می شود. هنگامی که جاسوسان عبدالملک او را مطلع می کنند که شمشیر پیامبر صلی الله علیه و آله نزد علی بن حسین علیهماالسلام است، او در ضمن نامه ای آن شمشیر را از امام علیه السلام می خواهد. اما امام سجاد علیه السلام در خواست او را ردّ می نماید. عبدالملک امام علیه السلام را تهدید می کند که سهمش از بیت المال را قطع خواهد نمود. جواب امام به این تهدید چنین است:
«أمَّا بعدُ؛ فإنَّ اللَّهَ ضَمِنَ لِلمُتقینَ المَخرَجَ مِن حَیثُ یَکرَهونَ، والرِّزقَ من حَیثُ لایَحتَسبونَ، وَ قالَ جَلَّ ذِکرُهُ: «إِنَّ اللَّهَ لَایُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ» فانظُر أیُّنا أوْلى بهذهِ الآیهِ؟؛ اما بعد، خدا گشایش کار متقین را از آنجا که نمی خواهند ضمانت کرده است. و روزی ایشان را از آنجا که گمان نمی برند خواهد رساند. خداوند می فرماید: «خداوند خیانت کننده ناسپاس را دوست ندارد» ببین که کدام از ما به این آیه سزاوارتر است؟» ۷
جواب امام و متهم کردن خلیفه به خیانت و ناسپاسی، نشانه ای از روحیه سازش ناپذیر ایشان است.
موارد دیگر این مبارزه، نامه نگاری آن امام با عالم درباری به نام زهری است. امام سجاد علیه السلام او را شدیدا توبیخ کرده و از او می خواهد که توبه کند و از دستگاه بنی امیه خارج شود.

وقتی نفس دشمن بریده می شود

حاکم ظالم جامعه که توان مقابله با این مبارزات را ندارد، سرانجام پیشنهادی که قبلا به او شده است را اجرا کرده و به واسطه حاکم مدینه، امام علی بن الحسین علیهماالسلام را مسموم نموده و به شهادت می رساند. این قتل در حالی رخ می دهد که حاکم از عواقب این اقدام ناآگاه نبوده و قبلا از آن سر باز زده بود.

 

پی نوشت:

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (ط – بیروت)، ج۴۶، ص۱۵۱
ابن طاووس، على بن موسى – فهرى زنجانى، احمد، اللهوف على قتلى الطفوف/ترجمه فهرى، ص۱۵۸
بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۳۹
احمدى میانجى، على، مکاتیب الأئمه علیهم السلام، دار الحدیث، ج۳، ص۱۷۱و۱۷۲
پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، ص۳۰۱و۳۰۲
مکاتیب الائمه، ج۳، ص۱۶۷
همان، ۳، ۱۷۷

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟