مهندسی آموزشی
- انتشار: ۵ قوس ۱۳۹۶
- سرویس: اجتماعیدیدگاه
- شناسه مطلب: 33701
جامعه عقبمانده، همواره در چنبره افراط و تفریط گرفتار است و از ضعف مدیریتی، رهبری و سیاستگذاری رنج میبرد. محیط علمی یک جامعه عقبمانده نیز متعلق بههمان جامعه است و رها از افراط و تفریط و ناکارآمدی سیاستگذاری نیست.
کافی است بههمین دانشگاههای ما دقت شود؛ به وضوح باورهای واپسگرایانه که مانع پیشرفت و بالندگی است در چنین محیطهای موج میزند. وضعیت حاکم بر چنین نهادهایی مشحون از افراط و تفریط و ناکارآمدی است که در تضاد با ذات و مقتضیات نهاد آکادمیک و محیط علمی است.
در یک طرف دانشگاههای دولتی قرار دارد که در آن استادمحوری، و بهنوعی بردهداری نوین حاکم است. از آنجایی که در جابهجای اساتید، نظر دانشجویان دخالت ندارند، برخی از آنها با تفرعن رفتار میکنند، دانشجویان را هیچ میانگارند و خود را خدای سرنوشت دانشجو میپندارند. علاوه براین، به آن دلیل که بعضی از اساتید بر اساس روابط، در این دانشگاهها راه یافتهاند، صلاحیت علمی، فرزانگی؛ فرهیختگی و پختگی لازم یک استاد را نیز ندارند. اما در همین دانشگاهها، بهخاطر اینکه دانشجویان بر اساس رقابت و عبور از سد کنکور، جواز ورود پیدا کردهاند، اغلب آنان از بهترینها هستند.
در مقابل، دانشگاههای خصوصی است که در آن شاگرد محوری مطلق حاکم است و شأن استاد و استادی آنگونه که باید رعایت نمیشود در حالیکه اساتید دانشگاههای خصوصی بهآن جهت که در آنها تنها مسئله لیاقت و تواناییهای فردی مطرح است، بهصورت نسبی از برترینها میباشند.
برخی از دانشگاههای خصوصی، ویژگیها، بایستکیها و مولفههای نهاد آکادمیک را ندارد و در آنها همه چیز بهبازی گرفته شده است و صرف، به مکان درآمدزایی و مدرکفروشی تبدیل شده است و جبنه آکادمیک بودن و رسالت علمی داشتن تقریبا بهیک امر فرعی تبدیل شدهاست.
در این دانشگاهها، با اینکه دانشجویان توانا و با استعدادهای درخشان کم نیستند؛ ولی برخی از آنان چیز نمیدانند و حتا در فهم واژهها مشکل دارند. بهاندازه شش کلاس واقعی سواد ندارند. یک سطر را نیز قادر نیستند بدون غلط املایی و انشایی بنویسند و از آنجایی که ناچیز پولی میدهند، فکر میکنند دانشگاه، کادر آن و اساتید همه باید در خدمت آنها باشند.
این دسته از دانشجویان، در حالیکه توهین را توحین و توطئه را توتیعه مینویسند و در ته جدول نادانی و در قعر جهل مرکب قرار دارند؛ اما ناشیانه استاد را علت تمام مشکلات میدانند. فضاحت در برخی از دانشگاهها بهحدی است که حتا در مواردی، دانشجو توانایی آن را ندارد که یک جمله، حتا یک جمله معنا دار و مرتبط با درس، در ورقه امتحان بنویسند و در یک سمستر دو جلسه هم حاضر نمی شود؛ ولی در کمال بیباکی و گستاخی از استاد خواهان نمره میباشد. آنان این گونه فکر میکنند که چون پول میدهند، پس نمره و مدرک حق آنان است و درس خواندن اهمیت چندانی ندارد.
این افراط و تفریط و فقدان مدیریت کارآمد، در سیستم آموزش عالی ما، نیاز به یک جراحی و مهندسی آموزشی دارد. وزارت تحصیلات منهای امر انتفاعی و غیر انتفاعی بودن دانشگاهها؛ اما در رابطه با جبنه علمی بودن دانشگاهها و ضوابط حاکم بر دانشگاه و روابط استادان و دانشجویان باید مکانسیم واحد و مبتنی بر سیاستگذاریهای نوین آموزشی بهوجود آورد که سیاستهای نظام آموزش عالی براساس آن، طرح و اجرا گردد و از اعمال سلیقههای شخصی ناروا، خود داری شود.
بهاین ترتیب اگر استادی، در فعالیتهای آموزشی، پژوهشی و تحقیقاتی مرتبط با دانشجویان، به منظور نهادینه کردن دانش در نهادهای آکادمیک، فقط معیارهای علمی را در نظر بگیرد، نه تنها شایسته شماتت نباشد بلکه مستحق ستایش و پاداش باشد و در فرضی که از رسالت علمی و کوشش در راه بسط علم، عدول نماید، به منزله میکروبی میماند که محیط دانشگاه از آلودگیهای آن، باید پالوده شود.
برهمین مبنا،ً اگر دانشجویی، بجای برطرف کردن نواقص پروژهها و فعالیتهای علمی خود، روی به قتل و خودکشی بیاورد، این ضعف را باید در شخصیت و روان او جستجو کرد نه جای دیگر. اگر بیجهت در حق دانشجو ستم روا داشته شود، کلیت سیستم باید در برابر عملکرد فراقانونی خود؛ مسئول دانسته شود و پاسخگو باشد. بنابراین، تا سیستم آموزشی عالی ما، یکجانبهنگریانه، مبتنی افراط و تفریط و سیاستگذاری ناکارآمد باشد، نمیتواند اهداف آموزشی و علمی را برآورده نماید و بر مشکلات متعدد، فایق آید.
داکتر سید جواد سجادی
نظرات(۰ دیدگاه)