منشأ عزت و ذلت
- انتشار: ۱۳ دلو ۱۴۰۰
- سرویس: دیدگاهگوناگون
- شناسه مطلب: 127014
آنچه یک ملت و یک جامعه را به شکوفایی، بالندگی و افتخارهای بزرگ میرساند، تنها یک چیز است «آزادی». تاریخ ۲۴۶ ساله آیالات متحده امریکا، بهخوبی گویایی این حقیقت است. امریکا وقتی تاسیس شد که چهار سال پیش از آن احمد شاه ابدالی، بیانگذار افغانستان نوین، مرده بود. او، ۲۹ سال پیش از اعلامیه استقلال امریکا، در قندهار تاجگذاری کرد و کشور قبیلهها را تاسیس کرد.
ممکن است برخی، در مورد شکوفایی و پیشرفت امریکا، مناقشه کنند؛ بنابراین مقایسه کره جنوبی و کره شمالی مقایسه بهتر است؛ برای اینکه مردمان این دو کشور از یک خون و دارای تاریخ واحد میباشند.
با شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم، کره از سلطه ژاپن آزاد گردید؛ اما به دو کشور کره جنوبی و کره شمالی تقسیم شد. کره شمالی در چنگال استبداد اسیر ماند؛ اما کره جنوبی، گامهای آهسته را به سوی آزادی و لبیرالیسم برداشت. در کره جنوبی نیز ابتدا آزادیها محدود بود، این کشور به همان اندازه که از نظامهای خودکامه فاصله میگرفت به همان مقدار، به موفقیتهای سیاسی و اقتصادی نیز دست مییافت.
با معجزه آزادی، اینک کره جنوبی، کشور توسعه یافته و یازدهمین اقتصاد بزرگ دنیا و هفتمین صادر کننده بزرگ دنیا است. در دنیا، هیچ کسی پیدا نمیشود که محصولات صنعتی کره جنوبی را استفاده یا لمس نکرده باشد. درآمد سرانه کره جنوبی در سطح هفت کشور ثروتمند جهان رسیده و بالغ بر ۳۴ هزار دلار میباشد.
اما رهاورد دیکتاتوری و دشمنی با آزادی، برای کره شمالی، ارتش بزرگ و سلاح اتمی است؛ ولی این کشور نه تنها در میان کشورهای ثروتمند جهان، جای ندارد، بلکه همیشه گرفتار قحطی و گرسنگی است. در آمد سرانه کره شمالی چیزی در حدود ۱۲۸۰ دلار است. اقتصاد کره شمالی چهلبار، کوچکتر از اقتصاد کره جنوبی است. ۲۵ میلیون نفر جمعیت این کشور به نوعی، گرفتار بیماریهای روانی خفیف است. به این خاطر است که وقتی یک نفر از کره شمالی، به کره جنوبی فرار میکند، ابتدا در کره جنوبی، تحت درمان روانی قرار میگیرد.
نگاه دیگر بار، به افغانستان نشان میدهد که این کشور، از بدوی تاسیس خود همواره گرفتار خودکامی سیاسی، استبداد قومی و تعصبات مذهبی و جهل مقدس بوده است. در افغانستان همیشه فکر بر این بوده، تای جای که امکان دارد قدرت باید در دست یک نفر باشد، اگر ممکن نیست باید در اختیار یک خانواده باشد، آن هم اگر ممکن نیست، قدرت باید در انحصار یک قوم باشد. به این دلیل، قدرت بهجای اینکه در گردش باشد و برای ساختن استفاده شود، برای سرکوب، برای ویران کردن، برای قتل عام، برای کوچاجباری و غصب زمین استفاده شده است. برایند این روند، جامعه افغانستان را در موقعیتی قرارداده است که نمیتواند پارچه تنبان خود را تولید کند و مردمان این سرزمین، همیشه از گرسنگی رنجبردهاند. در نتیجه میتوان گفت، در عرصه سیاست و حکومت، عزت و ذلت، فقط و فقط الزاما در گرو آزادی و فقدان آن است. پس اگر قرار باشد عزت، افتخار و شکوفایی بدست آید، باید زنجیرهای انحصار و استبداد برداشته شود و آزادی حاکم گردد، در غیر این صورت، نسل اندر نسل، زندگی را باید با خفت، حقارت و فلاکت سپری کرد.
دکتر سید جواد سجادی
نظرات(۰ دیدگاه)