ما دچار «استدراج» شدیم
- انتشار: ۱۴ جوزا ۱۴۰۰
- سرویس: دیدگاهگوناگون
- شناسه مطلب: 114134

ما برای استحاله در ذلت و زبونی و زمینگیری فراگیر، یک فرایند طولانی دستکم بیست ساله را پشت سر نهادیم تا به وضعیت اکنون و امروز مان رسیدیم؛ وضعیتی که خانه و خیابان و مکتب و مسجد و کورس و کلپ مان مسلخ خونین گروهی خود و فرزندان مان شده است.
ما دچار «استدراج» شدیم و قومی که در استدراج مستغرق شود، پیشآهنگانی میپرورد که مهمترین شاخصه و شاکله فکری – رفتاری شان، توهم دانایی است و همینان با تکیه بر همین توهم که صورت ذهنی استدراج در فروپاشی اخلاقی و فرودستی تربیتی است، پیشگام و پیشران جامعه به منتهاالیه سقوط و سربهزیری میشوند.
سقوط و سربهزیری جامعه ما در بیستساله پسین در بستر دو بیغیرتی جمعی سیاسی و دینی تبارز یافت. بیغیرتی سیاسی ما با پیروی از رهبران جانی و قاتل و زنباره و زورگوی و زراندوز، نهادینه شد و بیغیرتی دینی مان با پذیرایی آمیخته با هورا و هیاهو از شبه روشنفکران دینستیز و خداگریز لائیک و لیبرال خودش را نشان داد.
اکنون آنچه از کشتار روزانه ما در غرب کابل روی میدهد، چیزی غیر از پرداخت تاوان سنگین و خونین این دو بیغیرتی، به مثابه پیامد طبیعی استدراج و استحاله جمعی مان در ذلت و انحطاط نیست.
این سخن، به معنای تبرئه تروریستهای تکفیری نیست، بلکه گزارشی اجمالی از عوامل و عوارض بیچارگی مردمی است که چاره کار را در انفعال مدنی در جنگل درندگانی میدیدند که یا خودی هستند و تروریست فکری و یا بیگانه هستند و تروریست فیزیکی.
در استیلای بیپایان و هردم فزاینده اینهمه بلا و بحران، بازگشت به عزت و غیرت عاشورایی، تنها گزینه ممکن برای نجات و رهایی است.
✓ پینوشت:
وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ
و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جایی که نمیدانند به ورطه سقوط و هلاکت میکشانیم تا عاقبت به عذاب دنیا و آخرت دچار شوند.
راحل موسوی
نظرات(۰ دیدگاه)