ماموریت های متفاوت طالبان و تحریرالشام

  • انتشار: ۳ جدی ۱۴۰۳
  • سرویس: دیدگاه
  • شناسه مطلب: 207699

اگر تحریرالشام را یک گروه ایدیولوژیک بدانیم، تغییراتی که این روزها در شخص و شخصیت احمد الشرع مشاهده می‌کنیم و طبیعتاً نمایانگر رویکردهای سیاسی گروه تحت رهبری او هست، بهت آور می نماید.

اما اگر تحریرالشام را یک سازمان استخباراتی بدانیم، آنگاه این تفاوت رفتاری، چندان عجیب پنداشته نخواهد شد.

ما برای این که بتوانیم تحلیل درستی از شرایط منطقه داشته باشیم، ناچاریم به جای اینکه تحولات مقطعی را مد نظر قرار دهیم، روند تحولات را در یک بازه زمانی وسیعتر و نیز در قالب بیگ پیکچر ارزیابی کنیم.

با این وصف، وقتی که میخواهیم به صورت روندی، تحولات منطقه را ارزیابی کنیم، سقوط حکومت سوریه را نمیتوانیم بی ربط با سقوط حکومت جمهوری در افغانستان بدانیم.
بدین منظور، نکات زیر قابل بیان است؛

۱. حفظ امنیت اسراییل که به معنای حفظ مطلق منافع آمریکا در منطقه است، خط قرمز همیشگی آمریکاست که در نیم قرن اخیر، توسط ایران دارای قدرت موشکی به چالش کشیده شد و از مقدمات پایان دادن به این چالش‌ها، کوتاه کردن دست ایران از کشورهای منطقه است.

اگر جمهوری اسلامی ایران را ستون اصلی جنبش های ضد استکباری در منطقه بدانیم، طبیعتاً میتوانیم درک کنیم که چرا آمریکا عزم خود را در سالیان اخیر، بر تضعیف حداکثری نفوذ ایران بر کشورهای منطقه معطوف کرده است.

۲. درست است که آمریکا در سالهای استقرار حکومت جمهوری در افغانستان با دهها هزار نیروی نظامی در چند پایگاه مهم در افغانستان حضور فیزیکی داشت، اما همواره نیمی از قدرت سیاسی و کرسی های مهم، در اختیار کسانی بود که با ایران ارتباط داشتند.

چه حکومتی جز طالبان، می‌توانست دست ایران را همچون امروز از افغانستان کوتاه کند و چه گروهی جز تحریر الشام می‌توانست جغرافیای سوریه را از سیطره نفوذ ایران خارج بسازد؟

بدیهیست که آمریکا در محدود کردن جغرافیای نفوذ ایران در منطقه با استفاده ابزاری از گروه‌های متظاهر به جهادگرایی، کمال بهره را برده است.

۳. در چنین شرایطی، ما برای رسیدن به یک فهم درست از وضعیت منطقه، باید شناخت درستی هم از عناصر قدرت داشته باشیم.

اگر ما، بازیگرانی چون طالبان و تحریرالشام را به اشتباه گروههای مبارز جهادی بدانیم، در فهم خود از تحولات هم دچار اشتباه های بزرگ خواهیم شد.

غالب گروه‌های افراط گرای تروریستی منطقه(به شمول طالبان ‌و تحریرالشام)، ماهیتی استخباراتی دارند که فقط پوششی از شعارهای ایدیولوژیک را بر تن نموده اند.

بنابراین، تبدیل شدن احمد الشرع از یک جنگجوی اسلام گرا به یک نکتایی پوش کت شلواری که هیچ مشکلی با اسراییل ندارد و با نماینده آمریکا جلسه می‌گذارد، اما حزب‌الله لبنان و ایران را دشمن میخواند، در همین راستا قابل توضیح است.

اکنون، دست ایران از سوریه کوتاه شده و برای پیش بردن بقیه برنامه ها، دیگر نیازی نیست که تحریر الشام، در نقش قبلی خود باقی بماند.

این گروه باید در یک دگردیسی، شکل یک جریان اسلامگرای غیر جهادی سکولار (از نوع اردوغانی) به خود بگیرد تا با محور مقاومت دشمن باشد اما با اسراییل نه

۴. برخی از افراد در این روزها کوشیده اند تا تفاوت های میان طالبان و تحریر الشام را مورد توجه قرار دهند.

اما غالب آنها بی توجه به ذات استخباراتی این سازمان ها سخن گفته اند.

واقع قضیه این است که تفاوت در عملکرد طالبان و تحریر الشام، فقط و فقط ناشی از تفاوت نوع ماموریت آنهاست و نه هیچ چیز دیگر، هرچند که در نهایت، هر دو، هدف واحد را دنبال می‌کنند.

طالبان در چند سال گذشته، ماموریت آموزش و تجهیز گروه‌های تروریستی و افراطی را به عهده داشته اند.
تحریرالشام، یکی از گروه‌هایی است که با استفاده از تجارب طالبان، موفق شد کنترل سوریه را در دست بگیرد.

تجربه موفق تحریرالشام، ممکن است ماموریت طالبان در آموزش و تجهیز سایر گروه‌های تروریستی را طولانی تر کند.

طالبان ناچار هستند برای تداوم این مأموریت، همچنان از پوشش حمایت از نیروی‌های جهادی – سلفی استفاده کنند.

بنابراین، هنوز وقت آن نرسیده که طالبان هم همچون تحریرالشام، تغییر پوسته بدهند.

۵. به جای اینکه تفاوت های عملکرد طالبان و تحریر الشام را بررسی کنیم، بایسته است که جغرافیای بعدی مورد نظر آمریکا و اسراییل را که ممکن است با سلفی های تحت آموزش طالبان، مورد هجمه قرار بگیرند، شناسایی و برای آن فکری کنیم، هرچند که به گمان من، این مقابله، از خود طالبان به عنوان ام الفتنه باید آغاز شود.

سید احمد موسوی مبلغ

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟