ماجرای پرستوهای انگلیسی در کنار امیر!
- انتشار: ۲۸ عقرب ۱۴۰۱
- سرویس: دیدگاه
- شناسه مطلب: 134416
امیر حبیباللهخان فرزند عبدالرحمانخان در سال ۱۹۰۲میلادی که شاه افغانستان بود، به شبهقاره هند رفت. هنری “مک ماهون” مامور ارشد وزارت امور خارجه هند بریتانیایی، وظیفه تشریفات و پذیرایی از حبیباللهخان را به عهده داشت.
وی با درک شهوترانی و نقطه ضعفهای حبیباللهخان پدر امانالله خان، دست به شگرد استخباراتی زد که اکنون به تخلیه اطلاعاتی “پرستویی” شهرت دارد. توضیح این که مک ماهون در بدو ورود حبیباللهخان به شهر پیشاور، دو خانم انگلیسی از همکاران خود را که در زیر مشاهده میکنید، به عنوان میهماندار و پیشخدمت به حبیباللهخان معرفی کرد. این دو خانم همزمان با این که بزم شبانه امیر را گرم میکردند، اطلاعات مهم و محرمانه افغانستان را از امیر میگرفتند و به انگلیسها تحویل میدادند. آنان در تمام لحظات در کنار امیر بودند و حتی شاه افغانستان را تا بمبئی همراهی کردند. البته هدف مهمتر دولت هند بریتانیایی از میزبانی و به دام انداختن حبیبالله خان، تاثیرگذاری روی سیاست خارجی افغانستان بود.
همانطور که چند سال بعد در جنگ جهانی اول دیده شد، شماری از درباریان در کابل اصرار داشتند که افغانستان به نفع آلمان در مقابل انگلیس وارد جنگ شود اما کمکهای مالی و تسلیحاتی انگلیس به امیر از یک طرف و وابستگی عاطفی امیر به بانوان انگلیسی از سوی دیگر، امیر را از جنگ علیه انگلیس برحذر داشت. نکته دیگر این که سه سال بعداز سفر امیر به شبهقاره هند، مک ماهون در سال ۱۹۰۵ در راس هیئتی به افغانستان آمد و مسئولیت تقسیم آب بین افغانستان و ایران را به عهده گرفت. مک ماهون از نگاه محققان ایرانی، عنصر نامطلوبی بود زیرا برای جدایی سیستان و بلوچستان از ایران، فعالیت میکرد.
القصه این که حبیباللهخان چنان با این دو خانم انگلیسی انس گرفته و رابطه عاطفی برقرار کرده بود که وقتی امیر بدون آنها به افغانستان برگشت، به اصطلاح امروزیها شکست عشقی خورد و افسردگی گرفت. لذا دربار کابل، با دولت هند بریتانیایی رایزنی و مکاتبه را برای فرستادن این دو خانم انگلیسی به افغانستان، شروع کرد. این رایزنی مدتها طول کشید و انگلیسها که در حیله مشهور هستند، به شاه افغانستان جواب رد ندادند اما فرستادن خانمهای انگلیسی را به دربار حبیباللهخان، امروز و فردا میکردند. یکبار به حبیبالله خان خبر دادند که قرار است “آشنایانش” یا همان معشوقههای انگلیسی امیر از راه چمن به قندهار و از آنجا به کابل بیایند. امیر از این خبر چنان بیطاقت و هیجانزده شد که بلافاصله به قندهار آمد اما از پرستوها خبری نشد. این اتفاق، امیر را به شدت متاثر کرد تا جایی که از رسیدن به پرستوهای انگلیسی ناامید شد.
این داستان واقعی را که تصویر زیر گواه آن است، در بسیاری از کتابهای تاریخی از جمله در صفحه ۲۱ و ۲۲ کتاب “برگهایی از تاریخ معاصر ما” ذکر شده است. نویسنده این کتاب که در سال ۱۹۸۷میلادی در کابل به چاپ رسیده، سردار “محمدرحیم ضیایی” مشهور به “شیون کابلی” فرزند محمدعمر نوه عبدالرحمانخان است. گفتنی است که شیون کابلی از شاعران فارسیزبان معاصر ما است که در سال ۱۹۸۵میلادی در مسکو درگذشت و در قبرستان تفلیسی به خاک سپرده شد.
این بود برگ دیگر از تاریخ معاصر افغانستان که شاهان این کشور چگونه بازیچه دست بیگانگان بودند.
محمد مرادی
نظرات(۰ دیدگاه)