قربانی و قهرمان
- انتشار: ۳۱ حمل ۱۳۹۹
- سرویس: اجتماعیدیدگاه
- شناسه مطلب: 83701
نسل کنونی همواره خود را در میان دو وضعیت کاملاً متضادِ «قربانیپروری» و «قهرمانپروری» سرگردان می بیند.
آوانگاردهای این نسل دو ویژگی برجسته دارند: یکی زخمهای روی شانه که ناشی از به دوش کشیدن تابوت قربانیان این نسل است و دیگری صدایی خسته، گلویی پاره و حنجرهای زخمی که ناشی از فریاد برای شناساندن قهرمانان پوشالی است.
روشنفکرنماهای آوانگارد گاهی تابوت یک قربانی را تکیهگاه خود قرار میدهند و با بر دوش کشیدن آن تلاش میکنند تا قربانیپروری را آیینی کنند؛ و گاهی با مدح و ثنایِ بی حد و حصر از قهرمانهای منسوخشده، به آیینیسازی قهرمانگری روی میآورند.
نکتهی اصلی، اما اینجاست که این همه تقدیس، برای تقدیس قهرمان نیست، بلکه شیوهای آسان و کمهزینه برای بالا رفتن از شانههای قهرمان و سکوی پرواز برای رسیدن به جای و نان است. تابوت قربانی و شانههای قهرمانان خیالی، اما به یک اندازه ما را از واقعیت دنیای پیرامون دور و با آن بیگانه خواهد کرد.
گروهی که در این روزها در تلاش و تکاپو برای تقدیس و تبرعه ی خطاکاران هستند، یقیناً اگر راهی سادهتر و همهزینهتر از تقدیس مییافتند، آن راه را پیش میگرفتند.
دکتر سید یحیی موسوی
نظرات(۰ دیدگاه)