قربانی و قهرمان

  • انتشار: ۳۱ حمل ۱۳۹۹
  • سرویس: اجتماعیدیدگاه
  • شناسه مطلب: 83701
افغانستان

نسل کنونی همواره خود را در میان دو وضعیت کاملاً متضادِ «قربانی‌پروری» و «قهرمان‌پروری» سرگردان می بیند.

آوانگاردهای این نسل دو ویژگی برجسته دارند: یکی زخم‌های روی شانه که ناشی از به دوش کشیدن تابوت قربانیان این نسل است و دیگری صدایی خسته، گلویی پاره و حنجره‌ای زخمی که ناشی از فریاد برای شناساندن قهرمانان پوشالی است.

روشنفکرنماهای آوانگارد گاهی تابوت یک قربانی را تکیه‌گاه خود قرار می‌دهند و با بر دوش کشیدن آن تلاش می‌کنند تا قربانی‌پروری را آیینی کنند؛ و گاهی با مدح و ثنایِ بی حد و حصر از قهرمان‌های منسوخ‌شده، به آیینی‌سازی قهرمان‌گری روی می‌آورند.

نکته‌ی اصلی، اما اینجاست که این همه تقدیس، برای تقدیس قهرمان نیست، بلکه شیوه‌ای آسان و کم‌هزینه برای بالا رفتن از شانه‌های قهرمان و سکوی پرواز برای رسیدن به جای و نان است. تابوت قربانی و شانه‌های قهرمانان خیالی، اما به یک اندازه ما را از واقعیت دنیای پیرامون دور و با آن بیگانه خواهد کرد.

گروهی که در این روزها در تلاش و تکاپو برای تقدیس و تبرعه ی خطاکاران هستند، یقیناً اگر راهی ساده‌تر و هم‌هزینه‌تر از تقدیس می‌یافتند، آن راه را پیش می‌گرفتند.

دکتر سید یحیی موسوی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟